باسمه تبارک و تعالی (۹۴۱) «شهید رئیسی؛ مدرّس کتاب حقیقت شناسی» «نمیدونستم یه نفر انقد میتونه بزرگ باشه و درک نشه» «وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ» 🔹در بین انبوه پیامهایی که در زمینه شهادت رئیس جمهور عزیزمان دیدم یکی برایم جالب بود. یک صفحه مجازی که تبلیغات گسترده ای علیه نظام اسلامی و شخص آقای رئیسی و دفاع از برخی جریانهای اجتماعی انحرافی داشت اعلام شرمندگی و توبه کرده بود. 👈اینکه سه روز است خواب از چشمانش گرفته شده و از تهمتهایی که به ایشان زده احساس شرمندگی میکند. اینکه تصمیم گرفته همه ی پستهایش را پاک کند و دوباره از نو تحقیق کند. 👈اینکه تصمیم گرفته به حرفهای طیف دیگر که به آنها اجازه ی حرف زدن نمیداده هم گوش کند. ببیند ماجرای توماج و مجید رضا و مهسا از نگاه دیگر چه بوده! اوج کلام ایشان اینجا بود که: 🔻«همیشه میخواستم آدم بزرگی رو از نزدیک ببینم اما نمیدونستم یه نفر انقد میتونه بزرگ باشه و درک نشه»🔺 💭کلام ایشان را که دیدم به یاد ایمان ساحران به موسای کلیم علی نبیّنا و آله و علیه السلام افتادم. حالا در ادامه خواهم گفت. 🔹از این ماجرا عجب شکاری زده! احسنت! انصافا درس بزرگی از این خون پاک گرفته. اصلا مگر فلسفه ی غیبت چیزی جز همین بود. اینکه امّتی لیاقت آن انسانهای بزرگ را نداشت و درکشان نمیکرد. به جای آنکه طاعتشان را فرض بداند، ریختن خونشان را مباح میدانست. اینجاست که تازه تاریخ اسلام معنای عمیقتری برایمان پیدا میکند. 👈اینجاست که تازه صدای آن مولای غریب را بهتر میشنویم که وقتی فرمود: «فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ‏ دَمِي‏» در پاسخ جلوی زنان و کودکان به او گفتند: ⬇