باسمه تبارک و تعالی (۹۶۰) «معجزه ی تحول عُمَر جاهلی به عُمَر اسلامی!» 🔹بعد از نماز صبح توفیق شد آیاتی از سوره ی مبارکه سبأ را تلاوت میکردم. رسیدم به آیه ی ششم: 📖«وَ يَرَى الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ» 👈برایم سؤال شد که مفسّرین این «الّذین» را چه کسانی میدانند؟! تفسیر التحریر و التنویر ابن عاشور در دسترسم بود. تفسیر خوبی است که اندکی پیش از المیزان نگاشته شده است. متأسّفانه علامه طباطبایی این تفسیر را ندیده والّا به عقیده ی بنده قطعا تأثیر مثبتی در نگارش المیزان میگذاشت. تفسیر مهمّی است. 👈دیدم برخی مفسّرین مصداق آن را علمای اهل کتاب دانسته اند. دیدم ابن عاشور میگوید اظهر آن است که مصداقش با توجّه به مکّی بودن سوره مسلمین مکّه باشند. خب این چه علمی است که آنها پیدا کرده اند؟! 👈میگوید همین علم قرآن است که فهم و قدرت استنباط آن را مبتنی بر تفاضلی که داشتند پیدا کردند. این معجزه ی قرآن بود که اینگونه اینها را با نفس قدسی پیامبر برگزیدگان تاریخ کرد! 📖«فإنهم كانوا إذا لقوا النبي‏ء صلّی اللّه عليه و سلّم أشرقت عليهم أنوار النبوءة فملأتهم حكمة و تقوى» 👈در ادامه برای بیان این عمق علم قرآن و نفس قدسی پیامبر و تفاضل بین صحابه مصداق بارزش را برخی از مکّیان میداند که آنقدر در بد اخلاقی و سوء معاشرت مشهور بود که همه او را «فظّا غلیظا» میدانستند ولی همینکه مسلمان شد رقّت قلب یافته و سینه اش پر از حکمت شد و به صراط مستقیم هدایت گردید. 👈دلیلش هم همان ارتکاز سنّیان است که اگر اینطور نبود و تأثیر چنین نفسی نبود یک دفعه ممالک عالم را فتح نمیکردند، و دلیل قداست و فقاهت آنها هم این بود که اسلام را منتشر کردند: 📖«و بفضل ذلك ساسوا الأمة و افتتحوا الممالك و أقاموا العدل بين الناس مُسلمِهم و ذِمّيهم و مُعاهَدهم و ملأوا أعين ملوك الأرض مَهابة» 👈بعد میگوید اوّلین و مشهورترین و برترین مثال این امر شخصی به نام عمر بن الخطّاب است که از همه بیشتر میتوان تفاوت شخصیتی و بون بعید او را در زمان جاهلیّت و اسلام دید: 📖«و أول مثال لهؤلاء و أشهَره و أفضله هو عمر بن الخطاب للبون‏ البعيد بين حالتَيه في الجاهلية و الإسلام» 👈از یک بد اخلاق بی اعصاب که با یک من عسل نمیشد او را خورد یکدفعه با اعجاز قرآنی و نفس قدسی نبوی به یک قدّیس و شخصیت نخست موحدین عالم در تاریخ اسلام تبدیل گردید! 🔹کاری به این تصورات رمانتیک آنها در مورد تاریخ که بسیار به دور از واقعیّات تاریخ و واقعیّت انسان شناسی و جامعه شناسی است ندارم. کاری هم به عوامل این محبّت عجیبی که نسبت به این شخص در قلوب بیشتر مسلمین رفته است ندارم. ولی به یاد روایت مشهوری بین شیعه و سنّی افتادم که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکنند که انسانها چون معادنی از طلا و نقره هستند: 📖«النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ‏ الذَّهَبِ‏ وَ الْفِضَّةِ خِيَارُهُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ خِيَارُهُمْ فِي الْإِسْلَام‏» 👈و به تعبیر منقول از امام صادق علیه السلام در کافی: «فَمَنْ كَانَ لَهُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ أَصْلٌ فَلَهُ فِي الْإِسْلَامِ أَصْل‏» 👈اگر میخواهید جوهر آنها را در عالم دین درک کنید ببینید اگر دین نبود چطور بودند؟! دین می آید آن را رشد و تعالی میدهد. چرا؟! چون دین نباشد عقل که هست! مگر دین قرار است چه کند؟! قرار است این عقل را پرورش دهد و بارور کند. اگر در جاهلیّت عقل نداشت و به آن احترام نمیگذاشت وقتی دین آمد عاقل میشود؟! 👈آری اگر در جاهلیّتش انسان خوبی بود وقتی دین هم آمد مانند عثمان بن مظعونها انسان متعالی خواهد شد و اگر در جاهلیّتش بد بود دیندار هم که شد دیندار بدی خواهد بود. بدیِ بدتری که دیگر رنگ دین هم گرفته است. 👈نمیدانم اهل سنت در مورد تفسیر این روایت مشهور چه میگویند. هر چه بخواهند بگویند انصافا باید دیگر قائل به نوعی تخصیص در عمومیت موجود در این روایت با شخص عمر بن الخطاب بشوند. 👈از کرامات ایشان این مورد را هم اضافه کنند که عمومات روایی و قواعد عقلایی و انسانی را هم ضرب علی الجدار کرده و تخصیص میزد. حتی صاحب آن خُلق عظیم محمّد امین صلی الله علیه و آله هم نتوانست این قاعده را تخصیص بزند ولی عمر توانست: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» 👈امیر المؤمنین علی علیه السلام در توصیف دوران خلافت عمر بن الخطاب این بزرگ معجزه ی تحوّلی اسلام در خطبه ی شقشقیه فرمودند: 📖«فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ‏ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاض‏»