باسمه تبارک و تعالی (۹۶۶) «رانندگی و درس اعتماد به انسانها» 🚗از شمال به سمت قم راه افتادیم. در بخشی از مسیر در میانه ی پیچ و خمهای مسیر مطلبی برایم جلوه کرد که سابقا اینگونه آن را درک نمیکردم: 🔻آری یکی از بارزترین جاهایی که انسان مجبور شده به خود و انسانهای دیگر اعتماد کند و میوه ی شیرین آن را هم چیده در همین خیابانها و جادّه هاست🔺 🚘از اوّل تا آخر مسیر آبستن حادثه است. وقتی در بخشی از مسیر عمق خطرات جادّه برایم جلوه کرد واقعا از رانندگی ترسیدم. عجب خطرناک است. از میانه ی هزاران هزار خطر چطور با اطمینان و با سرعت زیاد در حال عبور هستیم؟! 🚘در این مسیر چند صد کیلومتری اگر لحظه ای درست فرمان را نچرخانم یا دیگری نچرخاند و یا ترمز را به موقع نگیرم و احتیاط نکنم به شکل بسیار عادی میشود انسان به خود و دیگران صدمه بزرگ بزند. راستی این چه نیروی قابل اتّکائی است که باعث شده اینگونه هم من به خودم و هم به دیگران اعتماد کنم؟! ⛔و الّا اگر قرار بود بحث نظری کنیم و راه دیگری بود که اینگونه به انسانها اعتماد نشود شک نکنید به شکل عقلایی و حساب و کتابی کسی تن به این اعتماد نمیداد. هر لحظه شک و شبهه و وسوسه به دلش راه میداد که شاید حواسم پرت شود و یا دیگری سمتم بپیچد یا ... ✔جاده و خیابان از آن جاهایی است که در عمل امکان و حسن اعتماد به انسانها را اثبات کرده. اینکه میتوان کارها را به خودشان سپرد. مدام سعی نکرد با قوانین دست و پا گیر و بروکراسی های عجیب آنها را مانند حیوانات بی شعور مهار کرد! اگر فرضا چند رفتار خطر آفرین هم از برخی صادر شود آنقدر کم است که به شکل عقلائی به آن کسی اعتناء نمیکند.