👈انسان شایسته است که به جای توجیهگری سیاستمداران و کنشهای سیاسی آنان پاسبان خط اصیل سیاستِ نوری و دینی بوده و به جای ملاک قرار دادن افراد کنشهای آنان را با ملاکها محک بزند. 👈از اینجا یک مفهوم متولّد میشود که آن را «تقوای انتخاب گری» مینامم. روشن است که داشتن چنین تقوایی مبتنی بر داشتن «منطق انتخابگری» است. برخی از قواعد منطق انتخاب گری را بد نیست مرور کنیم. 🔹یکی از حقیقتهای مهم در قاعده ی انتخابگری توجّه به ماهیّت و سنخ کنشگری سیاسی شخص منتخب است. در اینجا هرگز نباید فریب ظواهر را خورد. حتّی خود منتخب هم گاهی درک کاملی از خودش و ماهیّت کنشگری سیاسی اش ندارد. به شکل کلّی میتوان دو نوع منطق کنشگری را در فضای سیاسی از هم تفکیک نمود. 👈البته به شکلی تشکیکی معمولا محقق میشود ولی برای به چشم آمدنش میتوان آنها را به شکل مطلق نگریست. یکی اراده ی معطوف به حکمت و عقلانیّت است و دیگری اراده ی معطوف به قدرت و جاه است. 👈انقلاب اسلامی با شعار سیاست ما عین دیانت ماست، سیاست را از صرفا بازی قدرت به بازی حکمت تغییر داد. پای پاکان و اهل طهارت را هم با گشودن اراده ی معطوف به حکمت و توحید به دنیای سیاست باز کرد. در زمانی که سیاست یکسره به معنای قدرت طلبی فهمیده می‌شد و همه ی امور دیگر از اقتصاد و علم و ورزش و... همگی پیرامون آن چیده می‌شد. 👈این سیاست حکیمانه است که میگوید نباید جلوی مستکبر کوتاه آمد! اگر به نصرت خدا بپا خیزی نصرت خدا هم مشمول حالت میشود. این اراده ی معطوف به حکمت است که میگوید با مردم متواضع باش و ساده زیست باش والّا توان ارائه ی خدمتهای بزرگ از تو سلب میشود و... 👈کنشگر سیاسی بر اساس دیدگاه حکیمانه به سیاست، جمهوریت را با اسلام دیده و دین را برنامه ی زندگی و خود را مأمور به وظیفه میداند. قدرت چیزی جز ابزاری برای چنین رویکرد حکیمانه و مؤمنانه ای نیست. این نوع کنشگری سیاسی در همه ی ابعاد مانند زندگی شخصی و تشکیلاتی و نوع تعامل با مردم و نگاه به مقوله ی اقتصاد و فرهنگ و علم و... جلوه میکند. 👈توجّه به ماهیّت و سنخ کنشگری سیاسی یعنی چه؟! یعنی نگاه نکنید به این جناح و آن جناح! به اصلاح طلب و اصولگرا! گاهی دو نفر در دو جناح مختلف وقتی مقداری ظواهر کنشگری سیاسی شان را تجرید و تقشیر کنیم میبینیم در قواعد مشترکِ اراده ی معطوف به قدرت در حالت کنشگری بوده و نمایندگان خوبی برای سیاست معنوی و نوری انقلاب اسلامی نمی‌توانند باشند. 👈به عبارت دیگر میتوان افرادی با گرایشهای ارزشی متفاوت داشت اما در فرهنگ سیاسی و کنشگری سیاسی، سبک زندگی سیاسی مشترکی را بین آنها یافت. 🔹البته نباید نگاه صفر و صدی داشت ولی مثلا میبینیم شخصی از ابتدای جوانی در مشاغل بزرگ بوده و بلافاصله بعد در همه ی مناصب مهم حاضر بوده و در فعالیتهای اقتصادی هم دست داشته و در عین حال جزء هیئت علمی دانشگاه معروفی هم هست! آخر چطور ممکن است؟! اگر پای نوعی قدرت طلبی و توجیه این مطلب در میان نباشد، این نوع رفتار میبنییم در رجال سیاسی هر دو طیف وجود دارد. 👈یعنی این قدرت است که در ارتکاز آنها تعیینگر این امر شده که چه کنشی داشته باشند. وقتی قدرت نیازمند داشتن لقب دکتر یا مهندس یا خلبان یا هیئت علمی یا هر چه دیگر را داشت میبینیم بلافاصله این لقب پیدا میشود! 👈البته باز تذکّر باید داد که از برچسب زدن بپرهیزیم. اینها را نباید صفر و یکی دید! برخی در بُعدی بهترند و برخی دیگر در بُعدی دیگر! باید «تقوای تطبیق» داشت. قضاوت پیرامون اشخاص در دادگاه چنین مفاهیم بزرگی بسان یک کاسه کردن همه ی ماهیّت یک شخص و صدور حکم کلّی پیرامون او است که بسیار باید در چنین قضاوتهایی احتیاط به خرج داد. 👈گاهی با اندک کلمه ای همه ی اعتبار یک شخص پوچ میشود و یا اعتبار نداشته‌ی شخص دیگر پر میشود! لذا همواره قضاوتهای چنین کلانی دشوار بوده هر چند سعی در بازشناسی مختصات افراد در قالب چنین مفاهیمی در کنار تکثیر این دست پنجره های مفهومی کلان راهگشاست. 👈هر کدام از افراد حظّی از این حکمت یا جاه طلبی میتوانند داشته باشند. اینطور نیست که سیاستمداران یا حکیم باشند یا قدرت طلب! هر کسی به فراخور ظرفیّت اخلاقی و فکری و دینی اش در جایی از این طیف قرار میگیرد. 👈دوگانه سازی کاذب نباید داشت ولی باید روح ملاک را دانست و درجه ی انطباق رجال سیاسی را ذیل آن بررسی نمود. اینکه در قالب چه قواعدی در حال کنشگری سیاسی هستند و کنشگری آنها باعث تحکیم چه عقلانیّتی از سیاست ورزی میشود؟ این بحث ادامه دارد ...