باسمه تبارک و تعالی (۹۸۰) 🔸«شاخصه های آرمانگرایی بصیرانه و آرمانگرایی جاهلانه»🔸 «روح خوارجی دمیده شده در آرمانگرایی جاهلانه» آرمانگرایی بصیرانه و معتدل نیازی ضروری است. انسان با تصوّر این آرمانها و آن اصول و ارزشهای ثابت و غایی است که همّت بلند پیدا کرده و از سختی مسیر خسته نشده و با دیدن قلّه ی آرمانها دچار انحراف و اعوجاج نمیشود. همین آرمان گرایی است که شیعه با آن تربیت شده که: «الشِّيعَةُ تُرَبَّى‏ بِالْأَمَانِي‏» ✋ولی باید دانست چنین آرمانگرایی چیزی نیست که از گزند آسیب در امان باشد. هر چیز گرانبهایی چنین آسیبهایی هم دارد. در برابر آن میتوان از نوعی آرمانگرایی افراطی جاهلانه پرده برداری کرد که اگر ماهیّت آن را خوب درک نکنیم میتواند باعث هلاکت حقیقت و راه رسیدن به آرمانها شود. بلکه گاهی انسان را تبدیل به بزرگترین ضدّ آرمانها کند. ✔تفاوت آرمانگرایی بصیرانه با آرمانگرایی جاهلانه در خود آرمانها نیست. بلکه در تعیین راهبردها (استراتژی) و سپس تدابیر جزئی برای تحقّق راهبردها (تاکتیک) است. آرمان در ابتدا تنها در خیال ما موجود است. برای محقّق شدن و نزول اجلالش از عرش انتزاع و ذهنیت به فرش تحقّق و عینیّت باید از مسیر راهبردها و تدابیر عبور کند. 👈همان اموری که گاهی در ظاهر و نگاه غیر بصیرانه برای انسانهای سطحی بین، حرکت در خلاف آرمانهاست ولی در واقع حرکت در مسیر آرمانهاست. ✔آرمانگرای بصیر شخصی است که همانطور که خود را برای جانفشانی و ایستادگی عاشورایی در مسیر آرمانها آماده کرده، خود را در مسیر تحقّق آرمانها برای هر گونه صلح، مذاکره، نرمش قهرمانانه، هم پیمانی با اغیار، تسامح، مسکوت گذاشتن و امور دیگری که در ظاهر در تضادّ با آرمانهاست نیز آماده کرده است. آرمان گرای بصیر اهل اولویّت گذاری و درک تزاحمات و اهل عقلانیّت است. 👈همین است که برخی جاهلان بر اهل بیت علیهم السلام خرده میگرفتند که چرا برای تحقّق آرمانها قیام نمیکنید و آنها میفرمودند تقیّه دین ما و پدران ماست. 🔻تقیّه کلید و رمز ورود به احکام آرمانگرایی بصیرانه است که یک آرمانگرای جاهل درکی از آن ندارد🔺 👈اما خطر آرمانگرایی جاهلانه چیست؟! خطرش این است که دوست و دشمن در نگاهش عوض میشود. مرز انقلابی و ضدّ انقلاب، عدالتخواه و لیبرال و... همگی در نگاهش به هم میریزد. آرمانگرای جاهل تن به نوعی انحصار گرایی در فهم و سلوک راه آرمانها میدهد. 👈همین است که زمینه برای مبتلا شدن به نوعی خود شیفتگی شخصیتی و غرور پیدا میشود. گویا خودش بر حقّ و به دنبال احقاق حق است و همه دنبال باطل و شیاطین راه! از همینجاست که انسانها نزدش خیلی زود به شکل سفید و سیاه جلوه میکنند. درجه ندارند. از همینجاست که قدرت ائتلاف و وحدت و انعطاف از او گرفته میشود. 👈طوری میشوند که نستجیر باللّه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را هم متّهم به بی عدالتی میکنند. این روح خوارجی حرقوص بن زهیر بعد از تقسیم غنائم حنین و دادن اموال برای تألیف قلوب، چیزی نیست که بسیاری از مؤمنین از آن در امان باشند! ⛔نمونه ی آسیبی است که در شخصی مانند او مصداق بارزی یافت و او را به پیکار مظهر عدالت و حقانیت علی بن ابی طالب علیه السلام در نهروان کشانید. گمان نکنیم ما از این روح حرقوصی در امانیم. 👈نشانه‌ی حلول این روحیه زشت حرقوصی آن است که انسان از بیم نیش زبان تند چنین اشخاصی به اتّهام ضدّ آرمانها و فراموشی آنها در امان نیست: «اعْدِلْ‏ يَا مُحَمَّدُ فَإِنَّكَ لَمْ تَعْدِلْ فَقَالَ صلی الله علیه و آله وَيْلَكَ وَ مَنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ أَعْدِل‏». یعنی این آرمانگرایی جاهلانه العیاذ باللّه گاهی قریب الافق با کفر محض میتواند باشد. 👈چنین آرمانگرایی جاهلانه ای ظواهر برایش مهمتر از بواطن است. لذا تأکید افراطی بر زهد و ساده زیستی و برخی مظاهر محسوس و به حق دارد، ولی نه از روی وجهه حقّ آن، بلکه از روی سطحی بینی نهفته در آن! لذا پشمینه پوشی و سخنان آتشین عدالت خواه و احاطه شدن در جمع فقرا و مانند آن برایشان خیلی جذاب است. 👈از همینجاست که هیچ گاه نمیتواند دعوتی فراگیر بین همه اقشار با همه ی تکثر زیستی و فرهنگی و عقیدتی باشند. جامعه که منحصر در کوخ نشینان و متدیّنان خاص نیست. در جامعه از همه جور قشرهای عقیدتی و مذهبی و ثروتی وجود دارد. جمعیت عظیم شهر نشین عرفی وجود دارد. تکثّر فکری و گرایشی وجود دارد. 👈از احکام این آرمانگرایی جاهلانه آن است که واگیردار است. یک دفعه موج آفرین است. چون با نوعی سطحی بودن و قشر گرایی توأم است. همین قشر گرایی آرمانگرایانه نوعی جذّابیت برای توده ها داشته و میتواند یک دفعه موج آفرینی کند. موجهایی که معمولا با نمودار شدن آثار مخرّبش باعث سرخوردگی ها و انحرافات و بدبینی ها خواهد شد.