باسمه تبارک و تعالی (۹۸۲) «تفاوت سفره و آخور» «حکمت وجود آداب» 🌳به باغ برخی از اقوام در اطراف دماوند دعوت بودیم. با نزدیکان و اقوام در بالکن نشسته بودیم. برای ناهار گفتند بیایید داخل! سفره را با سلیقه و غذاهای خوش مزه چیده بودند. تا حالا خورشت گوجه سبز نخورده بودم. از باغشان این خورشت را هم درست کرده بودند. 🐂همینکه نشسته بودم و برنج و مرغ و خورشت ریخته بودم که بخورم در یک لحظه به یاد آخور حیوانات گاوداری پدربزرگم در کودکی افتادم. از خودم بدم آمد که شأن تو این نیست که بخوری! ولی خب انسان هم حیوان است و نیاز به غذا دارد! 🐑ولی این سفره ی رنگارنگ واقعا چه فرقی با آخور آن حیوانات دارد؟! چرا تا حالا به تو برنمیخورد؟! چرا به دیگران بر نمیخورد؟! 💡به ذهنم خطور کرد که این سفره با آخور حیوانات خیلی فرق دارد. مگر نمیبینی با چه احترامی دعوتت کردند؟! با چه زیبایی و ترتیبی سفره را چیده اند؟! با چه سلیقه ای تزیین کرده اند؟! با چه لطف و آدابی سعی کرده اند در شأن تو باشد؟! ✔اینها دیگر هیچکدام طعام جسمت نیست! طعام حیوانات نیست! این زیبایی ها و این احترامها همه طعام روح تو است. اگر همینطور غذاها را ریخته بودند و با توهین میگفتند بیا بخور، بهترین غذاها را هم می آوردند آیا مانند حیوانات حاضر بودی بخوری؟! 💡به ذهنم خطور کرد اساسا رعایت آداب در هر کاری نوعی تکریم شأن انسانی است. تأکید بر این است که انسان برتر از این چیزهاست. این خوراک و پوشاک و مسائل جنسی و... حقیرتر از آن است که بدون رعایت تشریفات و آداب لایق محضر انسان باشد. انسان اساسا نسبت به لذتهای حسی و حیوانی در برابر لذتهای روحی کم اعتناست.