📖«اغلب مردم چنین معتقدند که آنها وقتی آزادند که مجاز باشند خود را تسلیم شهواتشان کنند. و وقتی که ملزم میشوند که طبق احکام الهی عمل کنند قسمتی از حقوق خود را از دست میدهند و لذا به عقیده آنها پارسایی مذهب و به طور مطلق تمام امور مربوط به ثبات نفس بارهای سنگینی هستند که امیدوارند پس از مرگ آنها را فرو گذارند ...» ✔قضیه ۴۲:«سعادت پاداش فضیلت نیست بلکه خود فضیلت است. جلوگیری از شهوات موجب این نمیشود که ما از سعادت لذّت ببریم؛ بلکه بر عکس لذّت از سعادت است که ما را قادر به جلوگیری از شهواتمان میکند» 👈در ادامه در انتهای کتاب و توضیح این فراز میگوید: 📖«از آنچه گفته شد در می یابیم که قوت انسان دانا چیست و تا چه اندازه بر انسان نادان که تنها تحت هدایت شهوات خویش است برتری دارد؛ زیرا انسان نادان علاوه بر اینکه به طرق متعدد دستخوش علل خارجی است هرگز از آرامش راستین نفس برخوردار نیست به علاوه تقریباً از خود از خدا و از اشیاء ناآگاه است و به محض اینکه از انفعال باز می ماند از هستی نیز باز می ماند. بر عکس انسان دانا از این حیث که این چنین اعتبار شده است. تقریباً هیچ وقت دچار انقلاب روحی نمیشود و با ضرورت سرمدی خاصی از خود از خدا و از اشیاء آگاه است هرگز از هستی باز نمیماند و همواره از آرامش راستین نفس برخوردار است»