🔷این هم روان شناسی معقول مناسب خودش را دارد. حال میخواهید اسمش را عرفان بگذاری و روان شناسی نگذارید. 🔸خود همین حالت کودک با مادر یا حالت عاشق با معشوق حالاتی عارفانه است. حالات طبیعی مبتنی بر عرفان و شناخت عمیق نسبت به نیازشان به مقام آنچه آن را ربّ پنداشته اند! 🔸همین حالات و بالاتر از آن را اولیاء الهی با ربّ العالمین تجربه میکنند. بسیاری از این روابط معقول در کتبی مانند منازل السائرین و شروح آن مورد بررسی قرار گرفته است. 👈این حالات روانی امری است که در قرآن کریم مورد توجّه ویژه قرار گرفته است. بارها روی این مسأله تأکید شده که هم در این دنیا و هم در آخرت برخی به حالتی روانی میرسند که «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» میشوند. 👈هیچ تألّم درونی ندارند؛ نه از آینده خوفی دارند و نه از گذشته شان حزنی! یک حالت روانی برخاسته از جهل یا غفلت هم نیست و برخاسته از حاقّ واقعیّت است. انگار واکسن ناراحتی زده اند! 🔸خوف اولیاء الهی🔸 ولی همینها از یک چیز خائفند! از مقام ربّ! خوفشان به تعبیر امام صادق علیه السلام خوف نوری است. با خوفهای دنیایی فرق دارد؛ درونش بهجت و انبساط موج میزند! نور است دیگر! «لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاء» در دل همین خوفشان امنیت پیدا میکنند. 👈مؤمنین عادی خوفشان از عقاب است. خوفی که به تعبیر خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین ناشی از تصدیق وعید، ذکر جنایت و مراقبه ی عاقبت است. 👈مؤمنین بالاتر خوفشان از احتجاب است. به تعبیر عبدالرزّاق کاشانی در شرح منازل السائرین: «کلّما کانت الحلاوة بالإقبال أتمّ کان الخوف من الاعراض أشدّ». 👈مؤمنین بالاتر خوفی دیگر هم دارند. خوفی که ماهیتش هیبت اجلال میشود! درجاتی دیگر نیز در روان شناسی سلوک بیان شده است. 🔶آدمی که این درجه از نیاز عمیق خودش را به خدا و لزوم توجّه خدا، استمرار توجّه و تعمیق آن نفهمیده اینها برایش قابل درک نیست! 🔹در شرح حال مرحوم امام خمینی نقل کرده اند که در نماز شب آنقدر گریه میکرده که با حوله اشکهایش را گاهی پاک میکرده! دستمال کفاف نمیداده! این آقا چه کار کرده است مگر؟! انگار باید مانند ما لزوما جرم و جنایتی کرده باشد؟! مگر بچه ها که از تخیّل قهر مادرشان یا رفتنش یا کم شدن توجّه مادر زیر گریه میزنند جرم و جنایتی کرده اند؟! 🔸اولیاء الهی وقتی در مقام مناجات به نیازهای عمیق خود و برخی غفلتها و کاستی های خودشان و لا یقفی حدی انسان توجّه خاص میکنند به صورت بسیار طبیعی میزنند زیر گریه! 👈یک نا امنی و ترسی نورانی وجودشان را فرامیگیرد که تنها با توجّه خاصّ خدا تسکین پیدا میکند و وقتی آن توجّه خاص الهی را درک میکنند گریه ای دیگر میکنند. 👈گاهی که مهربانی خدا را توجّه میکنند ناز میکنند و با انبساط خاصّی رفتار میکنند و وقتی که بارقه هایی از عظمت الهی بر دل آنها تابیده و توجّهاتی به بزرگی ساحت ربوبی پیدا میکنند از هیبت جلال بارگاه الهی دست و پای خود را جمع کرده و خیلی مؤدّبانه ادامه میدهند! 👈اینها در زمان مناجات که قرب خاصی دارد «و قرّبناه نجیّا» خیلی در احوالات انسان مؤمن مشهود میشود. 👈انسان مؤمن هر چه در مسیر ایمان و عمل صالح جلوتر میرود بیشتر نیاز خودش را درک میکند؛ گویا هر چه نزدیکتر میشود دورتر میشود؛ انگار دیگران آنقدر خود را به خدا دور نمیدانند که او میداند! انگار وضعش از همه بدتر است! چنین شخصی هر چه جلوتر میرود آه و ناله اش بیشتر میشود «کأنّهم خولطوا و قد خالطهم أمر عظیم». 👈باور کنید اینها همه طبیعی و باور کردنی است. خودمان صورتی از آن را در رابطه خود با والدینمان تجربه کرده ایم! صورتی دیگر را شاید برخی در زمان عشق دنیایی تجربه کرده باشند. 🔷از آن طرف در روز همین اولیاء از همه ما شادترند! از همه نترس تر هستند! رهبان اللیل و اسد النهار! اصلا از هیچی نمیترسند! مانند کودکانی که میدانند پدر و مادرشان در خانه است و با خیال راحت میتوانند بازی کنند! حواسشان هست. از چیزی هم نمیترسند چون پدر و مادرشان هست. 📖«قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى‏* قالَ لا تَخافا إِنَّني‏ مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى‏» ✔این آرامش و نشاط و شجاعت و دیگر فضائل دائمی ایشان به خاطر احساس امنیت عمیقی است که همواره از درک معیت خداوند متعال دارند. مانند همان بچه ها!