👈در خوبی هایش هم فقر و نیازش به خدا را میبیند. در نسبتش با خدا و مسابقه همانطور که گذشت فقط به خدا توجّه دارد. به دیگران کاری ندارد.
👈 میخواهد خودش برای خدا بهترین باشد. مشغولة عن الدّنیا بحمدک و ثنائک. مشغول است. وقت این مسخره بازیهای یا به عبارت دیگر رذائل نفسانی را ندارد.
🔴حبّ مدح و ثنا کنار میرود. معایب غرور و توقّف ناشی از آن کنار میرود. نه خوبی هایش را انکار میکند و نه مغرور آن میشود. از فضل خدا لذّت میبرد.
✅اصلا چطور میتواند مأیوس شود؟ خود یأس کفران نعمت خداوند متعال است. خود یأس شرک و محدود دانستن قدرت خداوند متعال است.
🔸فقط پیش خدا از خودت بدگویی کن🔸
به قول مرحوم علامه حسن زاده آملی:
📖(الهی تا به حال میگفتم گذشته ها گذشت؛ اکنون میبینم گذشته هایم نگذشت؛ بلکه همه در من جمع است؛ آه ... آه ... از یوم جمع!)😢
👈آیا میتوان منکر ضرورت استغفار و اقرار به گناه در لسان اولیاء الهی و مناجاتها شد؟! آیا میشود منکر تأثیر گذشته در آینده شد؟ آیا میشود منکر تأثیر نقاط ضعف و کاستی ها در حرکت انسان شد؟! نمیشود ولی:
🔻راهش آن است که انسان تنها و تنها و تنها در مقام مناجات با خدا و در خلوت و در نسبتش با خداوند متعال و در پیشگاه او که عالمترین، مهربانترین، قدرتمندترین و نیکخواهترین است به اینها توجّه کند. در مقام حسابکشی از خود برای ارائه به درگاه الهی. فقط به او اینها را بگوید. در محضر او از خودش بدگویی کند! از نعمتها نیز بگوید و تشکر کند! بگوید من که میدانم همه کاره خودت هستی! ای نور آسمانها و زمین! ای رب العالمین! ای ارحم الراحمین! من که میدانم اگر تو بخواهی تمام است! به هیچ کس دیگر این نواقص و بدگویی ها را نگوید! نه به خودش بگوید و نه به دیگران! اگر بگوید مجازاتش توقّف است! اینها اسرار خانوادگی است! در فضای توحیدی فقط خدا! فقط مجاز است در پیشگاه خداوند متعال اقرار کند. کسی که خوب میداند. کسی که ارحم الراحمین است. کسی که قدرت دارد مشکل را حلّ کند. کسی که از فضلش نباید نا امید شد. کسی که یرزق من یشاء بغیر حساب🔺
🔷عجیب آنکه شیطانی که آن را احساس گناه مینامم طوری هوشمندانه رفتار میکند که گاهی حسّ عرفانی به افراد دست میدهد!
👈بسیاری دنبال مناجات و خلوت با خدا نمیروند چون احساس گناه میکنند! چون برآوردشان از خودشان آن است که آدم خوبی نیستند! ما کجا و مناجات با خدا کجا؟! اینها کار عارفان است!!
😠ای دیوانه! ای غافل! ای ... شیطان با تو چه کرده! تو نیازت به مناجات با خدا کمتر از آن عارف است؟! نمیفهمی شیطان چطور مختلّ الادراکت کرده است؟! خودت را آدم حساب نمیکنی و به خاطر همین به دنبال مناجات با خدا نمیروی؟! حسّ عرفانی هم داری؟! این تواضع نیست بلکه حقارت و شیطنت است!
🔶در سیره اولیاء الهی نیز همین رویه مشهود است. در جامعه و در احوالات فردی سرشار از امید و عزّت نفس و کرامت و نشاط بودند. برخی گمان میکردند حضرات مغرور و متکبّر هستند. بر اساس برخی منقولات یکی از اتّهاماتی که به امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد میکردند تیه و تکبّر بوده است!
👈ولی از آن طرف در نماز و مناجاتها و خلوتها و برخی بیاناتشان آن حالت خضوع و ابراز احساس گناه به خود خداوند متعال را داشته اند.
هو البکاء فی المحراب لیلا
هو الضحاک اذا اشتدّ الضراب
👈اصلا این بخش از احساس گناه در درگاه ربوبی خودش بخشی از حرکت به سمت قله است؛ و اعلم أنّک للراجی بموضع اجابة. انسان را نا امید نمیکند. خودش امید میدهد.
👈خودش مشکلات تکوینی گذشته را برداشته و نقاط ضعف را به نقاط قوّت مبدّل کرده و آسیبها را فرصتها میکند. بالاتر از آن نه تنها مبدّل سیّئات به حسنات است بلکه و اضعافها است.
👈اصلا دوست دارد این حالت را در بنده ببیند. قبلا در یک بذل الخاطری در مورد محبّت داشتن خداوند متعال به عبد و کشش وجودی ناشی از آن مطالبی گفتیم: إنّ الله یحبّ کلّ مفتّن توّاب.
👈آنچه گذشت تقریری خاص از بحث خوف و رجا بود. تقریری خاص از کبیره بودن یاس از رحمت خداوند و از آن طرف گناه بزرگ غرور بود. در تجربه و مشاوره آثار فوق العاده اش را مکرر دیده ام. احساس گناه وقتی مایع توقف است که در غیر از درگاه ربوبی مورد توجه قرار گیرد. این همان چیزی است که روانشناسی غیر الهی درکی از آن ندارد!
✔رفقا باید موحد شد. باید به هر زوری شده به این درک توحیدی رسید که خدا همه جا حاضر است. هم در مراتب ضعف و هم در مراتب قوت خداست. خدا را در همه کثرات دید. هم آن بالای بالا و همین این پایین پایین! ضعف و قوتی نمیماند! قله ای که باید فتحش کرد قله ادراکات وجودی توحیدی با تبعیت از اولیاء الهی است.