باسمه تبارک و تعالی (۷۴)
«انتظار لحظه ها»
🔶خیلی از ما در امور معنوی گمان میکنیم تا مقصد خیلی خیلی فاصله هست. همین تلقّی و دیدن بعد مسافت و دیدن اینکه پیشرفتی در باطن نکرده ایم وسیله شیاطین شده و باعث نوعی یأس از رشد معنویمان میشود.
😔البته از جهتی هم درست است! اگر خودمان باشیم و خودمان مطلب همین است. آن کمال بی حدّ کجا و این همه نواقص ما کجا!
👈ولی از جهت دیگر اینطور نیست. آن قرب و معنویّتی که معمولا آن را بسیاری مقصد میدانند چندان هم دور از دسترس نیست.
👈راستی آیا برای خدای مهربان و قادر متعال دشواری دارد که گذشته ما را اصلاح کند! بلکه بالاتر سیئات ما را حسنات ما کند؟! با فضل و کرمش دستمان را بگیرد؟! اگر به این درک برسیم هیچ استبعادی ندارد. هیچ جای نا امیدی نمی ماند:
«واستصلح بقدرتک ما فسد منّی»
این را فعلا نمیخواهم بگویم. چیز دیگری غرضم است.
💡داشتم رانندگی میکردم به دلم تعبیر «انتظار لحظه ها» افتاد. در خود عزمی دیدم چیزی در این زمینه بنویسم. برای دل خودم مینویسم.
🔷مسأله اینجاست که لزوما اینطور نیست که رسیدن به درجات قابل توجّه قرب در ظاهر به شکل محسوس و تدریجی باشد.
🔻باید منتظر فرج بود🔺
👈همینکه انسان این نکته را عمیقا درک کند مقداری آرامش پیدا کرده و شور و هیجان و امیدواری اش زنده میشود. انانیتش هم کم میشود! قلما تکون الواردات القلبیه الا بغته لئلا یدّعیها العباد بوجود الاستعداد!
🔻آری! اینکه بداند گاهی اگر در مسیر باشد نفحات ربوبی و جذبات نوری نصیبش میشود و او را یک دفعه میبرد! گویا اصلا یک دفعه است! یک دفعه ی یک دفعه!🔺