🔸«نگاهی به بنیانهای شکل گیری خانواده از منظر حکمت عملی مشائی»🔸 شکّی نیست همانطور که در بذل الخاطر شماره ۴۹ گفتم محیط و شرائط تأثیر اساسی در ادراکات اعتباری ما دارد. حکم عقل عملی ما به لزوم تشکیل نهاد خانواده و به تعبیر حکما اجتماع منزلی یک حکم بدیهی نبوده و مبتنی بر مصالحی است که در تشکیل این امر درک کرده است. ✅در گذشته فلاسفه در مباحث ناظر به سیاست و عقل عملی سرّ تشکیل خانواده را معمولا نهادی برای جمع و حفظ غذا و سپس تولید و تربیت انسانها میدانستند. 🔷خلاصه نظریه آنها در بیان شکلگیری اجتماع منزلی و تدبیر منزل آن است که انسان از آنجا که غذایش برخلاف دیگر جانداران طبیعی نبوده و نیازمند آشپزی و به تعبیر آنها صناعی است به تلاش مضاعفی در زمینه تغذیه اش نیاز دارد. غذا نیز نیاز ضروری اوست. 👈از اینجاست که نیازمند آن میشود که یک جای امنی را برای غذایش تعیین کند که هم انبار غذا باشد و هم مانع از دست اندازی دیگران به آن باشد! این جا همان منزل است! 👈ولی از آنجا که مردان باید از منزل خارج شده و دنبال غذاهای بعدی باشند نیازمند آن شده اند که کسی را به عنوان نگهبان غذاها در منزل بگمارند. چه بهتر که چنین شخصی آشپزی هم بداند و نیاز جنسی و نیاز به نسل را هم بر طرف کند! 👈از اینجاست که مسأله ازدواج مرد و زن و زندگی خانوادگی از منظر حکمت عملی مشائی مطرح میشود. روشن است که چنین اجتماعی منجر به تولید مثل شده و گاهی نیازمند خدمتگذار میشود. 🔹به قول شهرزوری در کتاب «رسائل الشجرة الالهیة»: 📖«نعني بـ«المنزل» المكان الذي يجتمع فيه هؤلاء» 👈یعنی مکانی که در آن زوج، زوجه، اولاد و خدم و غذا جمع میشود! اساس ذهنیت فلسفه مشائی در زمینه منزل همین است. 👈نکته در دیدگاه مشاء آن است که اساس منزل بر تولید مثل نیست زیرا انسان در ابتدا تنها به فکر خودش است و اینکه زنده بماند! لذا تحلیل را از غذا و نیازهای ضروری شروع میکند تا اینکه غذا به نگهبان غذا و آشپز میکشد و سپس به شکل طبیعی نیروی جنسی و عاقبت اندیشی او را به تولید مثل میکشاند! 🔴غزالی نیز از منظری دیگر در احیاء العلوم به فوائد نکاح یا همان تشکل خانواده میپردازد! از دید او اصل این نوع نظم انسانی به تولید مثل برمیگردد. شهوت هم به خاطر آن در انسان قرار داده شده است. 👈ولی روشن نمیکند که چطور تولید نسل و اطفاء شهوت انسان را به تشکیل خانواده در خانه و نه اجتماع دیگر میکشاند! تحلیل حکما این مشکل را نداشت. در هر حال تلاش کرده بودند مطلب را ریشه ای تر ببینند؛ 👈غزالی میگوید: 📖«فوائد النكاح و فيه‏ فوائد خمسة: الولد، و كسر الشهوة، و تدبير المنزل، و كثرة العشيرة، و مجاهدة النفس بالقيام بهن» 👈ولی روشن است که چنین اموری کاملا مبتنی بر نوع تمدّن حاکم بر آنهاست و اگر شرایط تغییر کند باید متناسب با تغییر شرائط و تحوّلات تمدّنی در مورد خانواده و ضرورت شکل گیری آن و یا شکل آن تجدید نظر نمود. ✋ولی آیا شرایط زیستی و تمدّنی انسان به گونه ای تغییر کرده که عقل را به تجدید نظر در حکمش به ضرورت تشکیل جامعه بر اساس خانواده وادارد؟! ✅البته همانطور که قبلا گذشت نباید انسان را تنها در بعد عقل حصولی اش خلاصه نمود. انسان به واسطه آن روح خداوندی از معرفت و فهم فطری نسبت به عوالم غیبی و مبدأ هستی و همینطور نوعی گرایش به آن برخوردار است. ✅همین فطرت است که او را به پاکی و عفّت و اخلاق دعوت میکند. یکی از شئون این فطرت پاک همین عقل حصولی است. 👈ولی برای آنکه بحثمان جلو برود فعلا در فضای ذهن و ادراکات اعتباری به آنچه بر سر خانواده رفته و میرود میپردازم. 🔻آیا اگر خانواده به خاطر آنچه حکما گفته بودند شکل گرفته با توجّه به تحوّلات اجتماعی میتوان گفت دیگر ضرورتی برای آن وجود نداشته و انحاء رقیبی از نظم انسانی میتواند مشروعیت یابد؟!🔺 👈دیگر خانواده تنها گزینه ای نیست که میتواند باعث و حافظ منافع اقتصادی افراد باشد. به تعبیر دیگر برای دسترسی به غذا و آشپزی و نگهبانی از آن نیازی به زنان نیست! 🔻آیا میتوان شیوع بد حجابی، بی حجابی، بی عفّتی، دوستی زنان و مردان در بیرون خانواده، بالا رفتن سنّ ازدواج و شیوع تجرّد قطعی، شیوع خیانت و همخانگی و زندگی با حیوانات و... را نشانه هایی از تضعیف عقلانیت خانواده در بین احکام عقل عملی انسان دانست؟!🔺 👈این را بگذارید در نوشته های بعدی بپردازیم. طولانی نشود!