🔸ردّ و جواب🔸 ولی آیا ما نمیتوانیم نسبت به کفّار و فسّاق تکبّر داشته باشیم؟ آیا باید نسبت به آنها نیز تواضع و محبّت داشته باشیم؟ معمولا همانگونه که غزالی در احیاء العلوم میگوید در جواب گفته میشود که مسأله خاتمه و حسن خاتمه اگر مدّ نظر قرار گیرد پاسخ داده میشود. آری حسن خاتمه شرط متأخّر صحّت و حسن جمیع اعمال انسان است. 👈ولی میتوان گفت هیچ تناقضی نیست و حکم تواضع و محبّت به دلیل عمومیت دلیلش عام است. بغض کافر و فاسق به دلیل کفر و فسق مستلزم میل نفس به تکبر نیست همانگونه که دوست داشتن کافر و فاسق از آن جهت که از مظاهر و آثار الهی هستند منافاتی با ناراحتی از عقائد و رفتارهایشان ندارد. 🔷فرض کنید مولایی تربیت فرزندش را به بنده اش میسپارد. این عبد از آن جهت که این فرزند، فرزند مولایش است او را دوست دارد و برایش اهمیت دارد و هیچ تکبّری نسبت به او ندارد ولی این امر منافاتی با آن ندارد که برای تادیب فرزند و امتثال دستور مولا گاهی به آن فرزند پرخاش کند و یا او را بزند! آیا تکبّری در میان است؟ آیا منافاتی با محبّت دارد؟ 🔸ردّ و جواب🔸 ولی آیا وقتی کار خوبی کردیم و یا اخلاق خوبی داشتیم و یا در هر حال برتری داشتیم آن را انکار کنیم؟ این خود فریبی و حماقت نیست؟ روان شناسان امروزی اجماع دارند که چنین کاری جلوی رشد را میگیرد. انسان باید بتواند به داشته های خود واقف شده و به آنها توجّه کند و از آنها نیرو بگیرد. 🔷در پاسخ باید گفت دوری از عجب و در ادامه کبر نداشتن به معنای خود تحقیری و صغر نفس نیست. مسأله آن است که انسان دچار توهّم خود بزرگ بینی اشتباه نشود. 🔻همه ی این مباحث روی محور حقیقت و واقعیت میچرخد. اخلاق بر خلاف تصوّر برخی ساده لوحان بر محور حماقت نیست بلکه بر محور واقعیت است🔺 🔶مسأله سه چیز است: ✅اوّلا گمان نکند به مقصد رسیده و دیگر پیشرفتی در کار نیست ✅و ثانیا گمان نکند این کمال صفت ذاتی اوست و قابل زوال نیست ✅و ثالثا گمان نکند که تنها خودش به آن رسیده بلکه آن را از جانب خدا ببیند؛ ✔مسأله این نیست که آن کمال را نبیند و از آن خوشحال نشود و از خدا بیشتر شدنش را نخواهد! گاهی در منبرهای اخلاقی این مطلب درست تبیین نمیشود و یک برداشت ناقصی از مسأله برای مخاطبین ایجاد میشود. مسأله این است که بداند عطای خداوند است و قابل اشتداد و یا زوال است. به فضل خدای متعال شادمان شود «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا». ولی طوری شنگول نشود و فریب نخورد که مال خود اوست و دیگر خبری نیست! این است که عجب است. دست خدا را در آن ببیند و همه چیز را در نظام توحیدی فهم کند. این دیدن نعمت و در ادامه انبساط نفس و حالت شکر که همه اموری مستحسن و بایسته است. 🔸وعظ خطابیّ🔸 رفقا عجب حقیقتا خطرناک است. لامصّب یک تنه راه توحید را مسدود کرده است! راه سعادت را گرفته! انسان را از لذت بی نهایت محروم کرده! 👈طوری شده که انسان گناه کند و عجب نداشته باشد بهتر از آن است که عبادت کند و عجب داشته باشد! عجب چیزی است! 👈بلکه در روایات بالاتر از آن آمده است که گاهی مؤمنین توفیق گناه پیدا میکنند! تا دچار خذلان عجب نشوند!!! اگر هم عجب داشت بداند که در معرض زوال است. 🔴رفقا چقدر این فراز مصباح الشریعة قابل تأمّل است: 📖«اوّل ما یفعل بالمعجب نزع ما أعجب به! لیعلم أنّه عاجز فقیر و یشهد علی نفسه بالعجز لتکون الحجّة علیه أوکد کما فعل بإبلیس» 👈از اینجاست که در کافی شریف نقل شده است که زیاد بگو: «اللهم لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من حدّ التقصیر»: 📖أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ: أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُول: اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ‏ الْمُعَارِينَ‏ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ 📖قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ 📖فَقَالَ كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.