🔸«آیا در نظام دینی عدالت اقتصادی مهمتر از طهارت جنسی است؟»🔸 حال اگر بپذیریم تزاحمی در میان است و قائل به تقدیم واجب مضیّق بر واجب موسّع نشویم و یا اصلا به دلیل عجول بودنمان در امر تحقّق عدالت، واجب موسّع را در اینجا موسّع هم ندانیم باید از امری دیگر صحبت کنیم! 🔹به راستی آیا حساسیّت در زمینه عدالت اجتماعی بسی مهمتر از حساسیت در مورد عفّت جنسی در جامعه ی ایرانی است؟! 🔹یکی از افرادی که دیدم به نقد موقف متدیّنین در این زمینه پرداخته بود اینطور بیان نموده بود: 📖«کاش یک بیستم این همه اظهار نظر و بیانیه و نگرانی بابت حرف مفت یک بازیگر زن را خرج عقب ماندگی در عدالت و فاصله طبقاتی جامعه میکردید! ...» 🔴در این زمینه باید گفت این بحث نیازمند مباحث اجتهادی است. به این سادگی نمیتوان حکم کرد که مثلا عدالت اقتصادی و مانند آن خیلی مهمتر از عفّت اجتماعی است. نباید از جانب خود فتوا داد! «آلله أذن لکم أم علی الله تفترون»؟! 👈اینها نوعا مبتنی بر تفکّرات قیاسی و ساده افراد است و باید مورد بررسی قرار گیرد. ✅به صورت کلّی باید دانست که هر جامعه ای ناگزیر مبتنی بر پایه های بنیادی فلسفی شکل گرفته است. چه بخواهد یا نخواهد! بداند یا نداند! نگرشی فلسفی در کار است. 👈انسان چیست؟ جهان چیست؟ رابطه انسان و جهان چیست؟ سرانجام انسان چیست؟ مرگ چیست؟ و... . 🔹ما معمولا در برخورد با جوامع به دلیل ضعف عقلانی و حسگرایی که داریم تنها لایه های بیرونی، محسوس و برون دادهای این فلسفه های بنیادین را میبینیم. 👈همین فاصله های طبقاتی، نقشهای اجتماعی، آداب، رسوم، مترو، پارک، تکنولوژی و... . 👈مقداری که ژرف اندیشتر میشویم به علوم انسانی توجّه کرده و به مسائل اقتصاد، تربیت، آموزش، سیاست و... میپردازیم. 🔸ولی اینها همه تکیه بر یک ژرفای عمیقتری دارد که خیلی طول میکشد افراد آن را به خوبی درک کنند! آن هم مغز فرهنگ و آن اتاق فرمان جامعه است که از سنخ تصدیقات فلسفی و بنیادین است. 👈در هر حال نسبت به یک سری پرسشهای عمیقی آن جامعه اتّخاذ موضعی کرده و سر ریز آن خود را در علوم انسانی و سپس نمودهای ظاهری حیات اجتماعی نشان داده است. 👈در اینجا نمیخواهم بحث نسبت مدینه فاضله با دیگر مدن را در حکمت عملی بیان کنم. ساده تر و عمیقترش همان تقسیم قرآنی جامعه ایمانی و جامعه ی کفر است. 👈جامعه ی ایرانی در هر حال جامعه ی ایمانی است. اجمالا مسأله توحید و دعوت انبیاء الهی و ربوبیت تشریعی خداوند متعال را پذیرفته است. 🔸مغز فرهنگ ما را ایمان تشکیل میدهد. مناسبات بعدی و حتّی کیفیت حیات ظاهری ما بعدا کاملا متأثّر از این بنیان است. هنجار پذیری جامعه و کنترل اجتماعی مبتنی بر ایمان است. تمدّن را میخواهد بر اساس امتداد ایمان از آن مغز توحیدی جلوه دهد. ورای اشتراک در مظاهر مغز فرهنگ جامعه ی ایمانی با جامعه ی کفر تفاوت اساسی دارد. مقصد سلوکشان فرق دارد. ✔میگویند در غرب عدالت بیشتر رعایت میشود! کدام عدالت؟! آیا اساسا برای خدا، آخرت، معنویّت، انسان و... حقّی قائل هستند تا بعد سخن از عدالت کنیم؟! از کدام انسان سخن میگویید؟! آیا انسان حیوانی است که تنها نیازمند بیمه سلامتی، عمر و نظم اجتماعی است؟! 👈تنها جامعه ی ایمانی حقّ و قابل اثبات است. دیگر انحاء جامعه مانند جوامع مبتنی بر جغرافیا، زبان، ملّت و... همه باطل هستند هر چند با تکرار و تلقین خود را فعلا سرپا نگاه دارند. 👈مسأله ما روش تشکیل اجتماع دینی است که در آن هسته فرهنگ بر ایمان نهاده شده و با اعمال عبادی اجتماعی نظیر ولایت، نماز، حجّ، زکات، و... تثبیت شده و به اهداف خود نائل میشود. 👈اگر چنین است باید بدانیم که در جامعه ی ایمانی مدام باید به ایمان اجتماعی اهتمام داشت. اصل ایمان است. دیگر امور مانند عدالت، عفّت، عقلانیت، رفاه و... همه فرع است. 👈جامعه چقدر ایمان دارد؟! چگونه ایمانش را حفظ کنیم و چگونه ایمانش را بیشتر کنیم؟! چگونه مظاهر ایمانی در جامعه ترویج شود و مظاهر کفر مخفی گردد. ✋خیلی اشتباه است که گمان کنیم تنها اموری مانند عدالت یا صداقت یا نظم و مانند آن اهمیت دارد. بله این امور در جامعه ی کفر بسیار اساسی میشود زیرا چیزی بیشتر از اینها که ندارند! این هم نباشد که دیگر جذابیتی ندارند.