🔸نکته اوّل: عرفان ادبی🔸 یک معنویّت گیرای نهفته در اشعار سنّتی پارسی نهفته است که شاید در این کمیت و کیفیت در فرهنگهای دیگر یافت نشود. معنویت غریبی دارد! سوزی حاصل از دمیده شدن نَفَس معنوی عرفایی که احساسات پاک سلوکی و توحیدی خود را در قالب شعر پارسی به یادگار گذاشتند. 👈بحث از این نکته به بحث از عرفان ادبی برمیگردد. هنری که در دامان تمدّن اسلامی و در بستر معنویّت اسلامی رشد و تکامل یافته است. ✅معمولا عرفان را به نظری و عملی تقسیم میکنند. به نظرم واژه های خوبی انتخاب نکرده اند. خوب است عرفان را به ادبی، دستوری، تربیتی، منزلی و کشفی تقسیم کنیم. عرفان ادبی را در ادامه توضیح میدهم. ✅عرفان دستوری همان دستور العملهای سلوک است. متأسّفانه هنوز به علم تبدیل نشده است. اگر تبدیل به علم شود خیلی خیلی به کار می آید. الآن خیلی عوامانه و سلیقه ای و متعصّبانه افراد به روشها و تکنیکهای سلوکی مشغول هستند. مثلا راههای مختلف نفی خواطر استنباط شود. راههای اتّصال به عالم عقل متناسب با مزاجهای مختلف! اینها خودش بحثهای علمی دارد. ✅عرفان تربیتی ناظر به مهارت در تشخیص مصادیق و جزئیّات سلوک متناسب با شخصیت خود و یا شاگردان است. ✅عرفان منزلی یا حالی همان است که معمولا از آن با نام عرفان عملی یاد میکنند. یعنی همان عرفانی که به بحث از احوال و مقامات سالکین راه فنا اشاره دارد. ✅عرفان کشفی هم همان به اصطلاح عرفان نظری اشاره دارد که به هستی شناسی عرفانی و معارف به دست آمده از مکاشفات قلبی ناظر است. ✔قهرمان عرصه ی عرفان ادبی افرادی نظیر عطّار، مولوی و حافظ هستند؛ مولوی در این جهت شاید بی همتا باشد؛ در عرفان دستوری هم یک شخص یا کتاب مستقلّ و مناسب را نمیشناسم. به صورت پراکنده در کتب بیان شده است. مانند دستور العملهای موجود در کتب عرفا و کتب ذکر مانند رساله بحر العلوم و شبیه آن. قهرمان عرصه عرفان تربیتی افرادی نظیر جنید بغدادی در فضای عامّه و مرحوم میرزا حسینقلی همدانی و مرحوم قاضی طباطبایی در فضای شیعی هستند. آنهایی که خیلی در تربیت شاگرد موفّق بوده اند. در بیان مشق عملی سلوک به سالکین به شکل جزئی موفّق بوده اند. شاگرد پروری عجیبی داشته اند. قهرمان عرصه عرفان منزلی و حالی یا همان عرفان عملی نیز افرادی نظیر خواجه عبدالله انصاری هستند. در عرفان کشفی یا همان عرفان نظری نیز قهرمان بلامنازع آن ابن عربی است. 🔶اما عرفان ادبی چیست؟ پاسخ به این پرسش در گرو دانستن این امر است که قلب انسان یا همان حقیقت نوری وجودی او دارای سه بعد است. 👈بعدی از آن حیثیت معرفتی داشته و بعدی دیگر حیثتی کنشی و عملی و بعد دیگر حیثیت گرایشی و احساسی. 👈عارف در مراحل سلوک عرفانی هم اعمال قلبی انجام داده و هم معارف جدیدی یافته و در ادامه احساسات، شور و هیجان توحیدی نابی پیدا میکند. 👈فلاسفه حقیقت انسان را در نفس ناطقه او بیان کرده و در ادامه نفس ناطقه را عمدتا در بعد ذهنی و تصدیقی و نه حتّی باور قلبی تقلیل داده اند. 👈از اینجاست که قلب عرفانی و دینی معنایی بس عالی تر از نفس ناطقه فلسفی یافته است. بالتبع در فلسفه مباحثی در باب احساسات عقلی و گرایشات عالی نیز مطرح نشده است.