👈نوازنده بزرگ، دوست و داماد سابقش پرویز مشکاتیان نیز با او در اوج دوران شکوفاییش به دلیل برخی امور اقتصادی و بعضا تکبر وی به مشکل جدی خورد که گویا باعث طلاق اجباری و دلخوری های جدی شد. 👈نوازنده بزرگ دیگرمان مرحوم جلال ذوالفنون نیز در ۳۰ تیر سال ۸۶ در بخشی از نقدی دقیقش بر شجریان میگوید: (شکوه و شکایت از نارسایی های داخل کشور و به رخ کشیدن امکانات دنیای خارج یکی از شعارهای همیشگی ایشان است... شکوه کار عاشق نیست، چون عاشق اصلا خود را نمی بیند که بخواهد شکوه یی داشته باشد و کسی که عاشق نیست هنرمند نمی تواند باشد) 👈کینه وی از نظام دینی حاکم بر ایران نیز با تأکیدات مکرر مضحک از سیاسی نبودنش از عجایب زمان است. نظام اسلامی واقعا مظلوم است.گاهی از نجابت و تقوایش سوء استفاده میشود. وی در جایی در گفتوگو با صدای آمریکا اساسا اسلام را مخالف هنر میداند و تلویحا با رد آنچه موضع اسلام میداند از نوعی کفر خود پرده برداری میکند: (این‌ها هرگز با هنر کنار نمی‌آیند، هرگز و هرگز! همچنان که در طول ۱۴۰۰ سال با هنر کنار نیامدند. باز هم نخواهند آمد. موسیقی هم مانند خیلی از هنرها نمی‌تواند در خدمت این‌ها باشد) 👈اگر ظاهر کلام او را بگیریم اوج بی شرافتی و پستی و دروغگویی است! آیا امثال حافظ و مولوی و عطار که خود را خاک پای حضرت رسول و ائمه اطهار میدانستند هنرمند نبودند؟! از کدام هنر میگوید و از کدام حافظ و عطار میخواند؟! 👈واقعیت آن است که چهره ی واقعی امثال وی در پس زیبایی معنوی و عرفانی شعر پارسی و هنر میراثی آوازخوانی و موسیقی ایرانی پنهان شده! بسیاری با سطحی نگری چهره ی غیر قابل دفاع عقیدتی و سیاسی و اخلاقی او را ورای این زیبایی ها ندیده و دفاعی غیر معقول از او میکنند! داستان او شبیه داستان قرآن به نیزه کردن لشگر شام در صفّین است! بسیاری فریب خورده اند. 👈البته نمیخواهم همه چیز را سر اینها خراب کنم. مقصودم روشن است؛ العاقل یکفیه الاشارة. 🔸سخن پایانی🔸 سوء تفاهم نشود! برای بنده که افتخارم انتساب به دین و شریعت اسلامی و حسرتم رهروی صادقانه از راه ائمه طاهرین و پاکان این صراط مستقیم است نه شعر پارسی و نه آواز سنتی هیچ اصالتی ندارد. 👈دغدغه ی امثال بنده ایمان است و بس! ترویج فرهنگ ایمانی است. تبلیغ دین است! آشنایی خود و دیگران با آن نور آسمان و زمین و فرستادگانش است. آماده شدن برای سفر از این عالم و تهیه ی توشه ای برای آخرت است. دعوت مردم به عالم غیب و سلوک این راه نورانی و بهجت آفرین است. 👈همان راهی که حافظها و مولوی ها را دیوانه ی نورانیت خود کرده بود! آنها را به زهاد و عباد و سحرخیزان شب تبدیل کرده بود. 👈اگر چند جمله ای بیان میکنیم از سر این ناراحتی است که شعر پارسی و آواز سنتی ایرانی میتوانست ابزاری برای آشنایی نسل ما با فرهنگ توحیدی، ایمان و اهل بیت علیهم السلام باشد. چرا اینگونه نشد؟! 👈چرا افرادی بزرگ و الگو شدند و در هر صورت به این ظرفیت عظیم صدمه زدند. زمانی حقیرانه زیر دست دربار و درباریان ظالم گدایی دیده شدن و توجه میکردند و زمانی دیگر وقتی پیر عارف، شاعر، فقیه و افتخار روزگاران خمینی کبیر و جانشین بر حقش به ما هدیه شد متکبرانه خود را از مردم و فرهنگ اصیل ایمانی جدا کردند! 👈کدام کور باطنی است که نتواند نورانیت آن پیر عارف و راهش و ظلمت آن شاه فراری و امثالش را درک کند؟! خیلی هنر میخواهد! شیطان هم از جهتی بزرگ هنرمند دوران ماست!