🔷میدانید رفقا! علم هم یک محاسبه و مراقبه لازم دارد والا طغیان میکند. غفلت میورزد. از غایاتش دور میشود. آدمی که اهل محاسبه است و علمی که مدام محاسبه شود به عیوبش واقف میشود. 🔸فعالیت علمی نیز معصوم نیست و باید با دلسوزی از آن صیانت نمود. وقتی چنین محاسبه ای در کار بود آن انانیّت علمی فرو میریزد و زمینه برای انتقاد پذیری فراهم میشود. 🔹دیگر علم مدام به خاطر حبّ نفسش سعی در توجیه گذشته و اکنون خود را نمیکند. اثر و اغلالش را از پای در آورده و آماده ی تحوّل و عروج میشود. دیگر علاقه ای به جمع کردن آت و آشغالهای علمی و سنگین کردن خود به واسطه ی یادگارهای موقعیتهای تاریخی نکرده و علاقه مند به سبکی و چابکی واقعی میشود. میداند اگر بخواهد به غایتش برسد باید سبکبار برود. 🔶دور نرویم. اوّل از خودمان شروع کنیم. همین علم اصول و فقه خودمان. همین کلام و فلسفه خودمان. مگر کم در آن سرگرم شده ایم. خدا شاهد است که مرادم این نیست که ضعیف بخوانیم و عمیق نخوانیم. نه آنجایی که عقل میگوید بایستید و خوب بخوانید و بهتر از دیگران تحقیق کنید. 👈ولی بسیاری از آن که دیگر معلوم است به بازی و سرگرمی أشبه است تا تحقیق حقائق. همینها باعث شده دیگر وقتی برای مطالب مهمتر برایمان باقی نماند. بنده که با تمام وجود این مطلب را حسّ کرده ام. 👈عقلای دانش و بزرگان آن میبایست مانند باغبانی هر از چند محاسبه ی جدّی از آن بکنند و علم را از این غفلتها و بازیهایی که درگیرش میشود خارج کنند. نه اینکه خودشان بدتر از دیگران بر تنور آن بدمند! 📖يَحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ كُلِّ خَلَفٍ عُدُولُهُ، يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ‏ الْغَالِينَ‏، وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ‏ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ‏. 🔸«والّذین هم عن اللغو معرضون»🔸 در انتها مطلبی عرض میکنم. خیلی مهم است و به نظر میرسد نوع ما نسبت به آن غفلت میورزیم. انسان در مطلق اعمالش در حال حرکت به سمت غایتی است. ✅از یک جهت میتوان گفت هر عمل انسانی مشتمل بر نوعی ذکر است. یا ذکر خدا و یا ذکر دنیا. ما به دلیل حسگرایی مان معمولا ذکر را در همان حالت ذکر زبانی یا فوقش قلبی محصور میدانیم. بله اینها اذکار صریح است. ولی گونه ای دیگر از ذکر نیز وجود دارد که ذکر مضمر، مطویّ و پنهان است. عمده مشکل ما در این نوع ذکر است. ✅در ما نحن فیه انسانی که اهل بازی، سرگرمی و لغویّات است میدانید در حال گفتن چه ذکری است؟ ذکر اینکه اینقدرها هم مسأله جدّی نیست. معاد هست ولی انگار نیست! دنیا هم مهم است. بلکه دنیا اهمیت دارد. ذکر: الدنیا، الدنیا به جای ذکر: الله، الله است. 🔸نشانش چیست؟ نشانش آن است که بعد از این لغویّات در سرّ و سریره خود اطمینان و زلالی نمیبینیم. برخلاف ذکر الله که «ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب». از همینجاست که ویژگی قطعی مؤمن واقعی آن است که: «والّذین هم عن اللغو معرضون» 👈این دسته از اذکار مضمر همان است که در باطن نمیگذارد انسان بالا برود. ذکر دنیا است. معمولا انسانی که وارد وادی محبّت الله میشود میتواند خود را به شکل غیر خودآگاهی از شرّ این اهریمن پنهان آزاد کند. 👈ولی همه ما به نوعی درگیر آن هستیم. این دسته از اذکار را میتوان دسته بندی کرد و از آن بحث نمود. در تمام این بیمها، امیدها، شادیها، غمها و... نوعی ذکر مضمر نهفته است. بحث تفصیلی از آن مجال دیگری میطلبد. در حدّ اشاره هم تکان دهنده است.