🔸راستی که انسان چه موجود عجیبی است! برای اینکه انانیّت خود را جلوه دهد دست به چه کارهایی که نمیزند! از همینجاست که گران خری مصادیق افتضاحی بعضا پیدا میکند. 👈در برخی نقاط بستنی با روکش طلا به فروش میرسد! استیک با روکش طلا! یک میوه های عجیب و غریب استوایی که مزه ی خیلی ویژه هم ندارند ولی چون به دست کسی نمیرسد و تنها یک قشر خاصی میتواند بخرد طرفدار پیدا میکند! با چه قیمتهایی! آب معدنی اروپایی با قیمتهای گزاف! 🔷مثال دیگرش در مباحث علمی است. بسیاری از ما علاقه ی خاصّی به پیچیده گویی و پیچیده فهمی از خود نشان میدهیم! گویا دوست نداریم حقیقت خیلی ساده خود را به ما نشان دهد! در شأن ما نیست! باید آن را پیچیده بفهمیم! این به دلیل همان نفسانیّت مخفی ماست. فقط که حقیقت مهم نیست. 🔹من و جلوه گری توانایی های من هم اهمیت دارد. اینکه چقدر خوب و بهتر از دیگران بتوانم ضمایر را برگردانم! فتأمّل ها را درک کنم! استدلالهای عجیب و غریب جدید بیاورم! شبهات عجیب اختراع کنم و پاسخ دهم و اختراع کنم و باز هم پاسخ دهم! 👈در حکمت عملی برای قوه ی عاقله نیز افراطی به نام جربزه ذکر کرده اند. یعنی تفکّر و بحث فیما لا یعنی و فیما لا ینبغی! ✋ما خودمان در مورد کتب حوزوی بعضا دچار پدیده ی گران خری شده ایم! هم در عالم الفاظ و هم در عالم معانی گاهی به جای صدق در طلب حقیقت به دنبال تجمّلات رفته ایم! 👈روحیه ی گران خری به دنبال خود گران فروشی را ایجاد میکند. اگر گران خر نباشیم گران فروشی هم رخت بر میبندد. خودتان بهتر میدانید از چه چیزی سخن میگویم! اگر پیچیدگی های غیر معقول و غیر عادی در علم رخنه کرده به دلیل آن است که شاید برخی از فضلای ما مبتلا به گران خری شده اند. گاهی گران خری مانند اپیدمی مسری میشود. 👈اصلا اگر دقّت کرده باشید بخش قابل توجّهی از طیف بندی و امتیاز بخشی بین مشتغلین به دانش را همین گران خری ها تعیین میکند تا واقعیتهای محض علمی! اینکه چقدر شخص توان گران خری دارد! 🔸آدم وقتی در وادی دانش گران خر میشود دیگر نسبت به حقیقت به حجاب میرود! با قدم نفس به دنبال حقیقت میرود و روشن است که چنین قدمی غایتش نفس است نه حقیقت. گاهی برخی واضحات را هم نمیبیند! 👈خود را در لایه های زیادی از بحث میپیچد و بعد توان حلّش را هم پیدا نمیکند و در همان ظلمات خود را رها شده میبیند! بحثی نسبتا واضح گاهی طوری ظلمانی میشود که اذا اخرج یده لم یکد یراها! در اینجا باید این ابیات مولانا را در دفتر سوم مثنوی و داستان دزد و دهل یاد کرد: تو درون چاه رفتستی ز کاخ چه گنه دارد جهانهای فراخ جان که اندر وصف گرگی مانَد او چون ببیند روی یوسف را بگو؟ لحن داوودی به سنگ و کُه رسید گوشِ آن سنگین دلانش کم شنید 🔻آری گران خری در وادی دانش ناشی از قدم نفس در طلب حقیقت است. باید در وادی دانش ابتدا قدم انسان قدم حقّانی شود!🔺 👈حقیر در بحث مناهج نحو متعالی یکی از مناهج را صدق در طلب حقیقت بیان کرده و به بیان برخی زوایای آن پرداخته ام.