👈شاردن فرانسوی نیز در سفرنامه معروف خود ایرانیان را بزرگترین متملّقین عالم معرفی کرده و آنها را مانند بسیاری دیگر اهل خدعه و فریب در کار میداند که محال است انسان در دامشان نیافتد. 👈همچنین در ص 80 مطلبی از شاهزاده روسی الکسی سولتیکوف که در زمان قاجار به ایران مسافرت کرده نقل میکند که: 📖«درستی صفتی است که در ایران وجود ندارد و همین خود کافی است که این مملکت در نظر خارجیان نفرت انگیز بیاید ... دروغ به طوری که در عادات و رسوم این طبقه از مردم ایران ریشه دوانیده است که اگر احیانا یک نفر از آنها رفتاری به درستی بنماید و یا به قول و وعده خود وفا نماید چنان است که گوئی مشکل تری کار دنیا را انجام داده است و رسما از شما جایزه و پاداش و انعام توقع دارد»! 👈در ص89 نیز از جیمز موریس نقل میکند که: 📖«دروغ ناخوشی ملّی و عیب فطری ایشان است؛ قسم شاهد بزرگ این معنی است. قسم های ایشان را ببینید، سخن راست را چه احتیاج به قسم است؛ به جان تو، به جان خودم، بمرگ اولادم، بروح پدر و مادرم، به شاه، به مرگ تو، به پیغمبر ...خلاصه آنکه در روح و جان مرده و زنده گرفته تا به سر و چشم مقدس و ریش و سبیل مبارک و دندان شکسته و بازوی بریده تا به آتش و چراغ و آب حمام همه را مایه میگذارند تا دروغ خود را به کرسی بنشانند. این دروغها را باور نکنید». 🔷ما مانند جماعت سیر و پیاز خوردگانیم که بوی بد آن را به خوبی بین خودمان متوجّه نمیشویم ولی دیگری که از جای دیگر می آید به سرعت آن را درک میکنند. در مورد عطر مقاومت مثال زدنی و هوش سرشارمان هم مسأله همینطور است. انصافا مرادم منفی بافی نیست. احب اخوانی من اهدی الیّ عیوبی! لازم نیست گارد بگیریم و کتمان کنیم. 🔴برخی این صفت ناپسند را معلول شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه ایرانی و خصلت طبقات اشراف ایرانی در اعصار اخیر و حکومتهای سست و فاسد دانسته اند. 👈به عنوان نمونه آقا محمد خان قاجار در حدود 250 سال قبل، صد هزار چشم از مردم کرمان به جرم یک سال حکمرانی لطفعلی خان زند بر آنان در آورد و کرمان شهر کوران شد. 👈ایران محلّ حکومت چنین انسانهای نانجیبی بوده و ایرانیان با اتّصاف به برخی صفات مانند ریا و تظاهر و نفاق به عنوان سپر دفاعی برای خود خو کرده اند. 👈از اینجاست که برخی این خصلت ناپسند را ریشه در تاریخ پر از خونریزی و هجوم دیگر طوائف دانسته اند که ایرانیان باهوش برای بقاء نیک آموخته اند که باید با نفاق و دروغ و جر زدن و سر خم کردن از خود محافظت نمایند و در واقع این صفت ناپسند از مظاهر صفت پسندیده کتمان است! 👈صداقت و صمیمیت امری است که جز با سالها مصونیت و آزادی و حکومت حق و قانون برای ایرانیان قابل تحصیل نیست. 👈گاهی نیز این صفت ناپسند را مربوط به عصر تشیّع ایرانیان و برداشت نادرست از قانون تقیه عنوان نموده اند! ایرانیانی که همواره در نبردی بین عقاید گوناگون زندگی نموده و تقیه را چه به عنوان دستوری دینی یا حکمی عملی به نیکی آموخته اند! 👈برخی دیگر آن را ریشه در روحیه خاص ایرانیان و حکم متناسب با عقلی عملی انسانهای باهوش در عجله در وصول به سود و نفع فوری یا همان «دم را غنیمت دان» دانسته اند به نحوی که در عین بی نظمی حاصل از دروغ و نفاق به یک مزاج جدید و نظم نوین در این زمینه رسیده اند! 👈به اعتقاد اینها در ایران دروغ حکم هنر را پیدا کرده و در این صناعت ایرانیان به استادی رسیده اند. 🔸در هر حال اینکه چه شده که روحیه ی ایرانی دچار چنین آسیبی شده خود میتواند موضوع بحث جامعه شناسان قرار گیرد. 💡زمانی به ذهنم آمده بود که این امر ریشه در هوش ایرانی از طرفی و محلّ تاخت و تاز بود این مرز و بوم از هزاران سال پیش از این بوده است. ملّتی هوشمند که برای حفظ هویّت و موجودیت خود در هجوم قبائل مختلفی که مدام در شرق ظهور میکردند و به غرب عالم سرازیر میشدند چاره ای جز رنگ عوض کردن و اتّصاف به نوعی نفاق که بسان لایه ی محافظتی از خود استفاده کنند نداشته اند. این مسأله را میتوان بررسی بیشتر کرد و شاید هم ابطال شود و اسرار دیگری در میان باشد. 👈یادم هست برخی متفکّرین غربی ویژگی مبالغه گویی ایرانیان را از تبعات نظامات اجتماعی مبتنی بر استضعاف توده مردم دانسته و این صفت را صفت انسانهایی میدانند که سابقه بردگی و حقارت هر چند روانی و کوچکی فراوان در تاریخ خود را نسبت به طبقات ما فوق تجربه نموده اند. 🔵در هر حال میتوان این مطلب را ادّعاء نمود که هر چند دروغ ونفاق خلقی سخت ناپسند است ولی این دروغ و نفاق شایع بین ایرانیان ناشی از دنائت نفس و پستی نبوده و خودش سوء استفاده از یکی از نعمتهای بزرگ خدادادی که همان هوش و ذکاوت است میباشد که در راه نادرست افتاده است. 👈شاهد این ادعا شیوع فرهنگ تمجید عمیق و صادقانه از ارزش صداقت و قائل شدن احترام عمیق برای درستی و پاکی است.