🔶فرغانی عارف نامدار دو شرح به تائیه ابن فارض نگاشته است. یکی به زبان فارسی و به نام مشارق الدراری ودیگری که مفصّلتر است به عربی به نام منتهی المدارک. وی در فصل سوم از اصل چهارم از دیباچه ی کتاب مهمّ منتهی المدارک خلاصه ای بسیار قابل توجّه از انسان شناسی عرفانی دینی از نحوه خلقت انسان و هبوط او به دنیا و نحوه رجوعش به حقیقت بیان نموده که دقّت در آن بسیار در ما نحن فیه مفید است. 🔹اصل چهارم این کتاب در «مراتب الإنسان و أطواره و أحواله و كيفية رجوعه إلى مرجعه و مآله» است. خلاصه ی بیان او را ابن فناری در فصل پنجم از ابتدای مصباح الانس نقل کرده است. خودتان رجوع کنید طولانی نشود. 🔻آری مسأله اصلی انسان تعلّقات است نه مجهولات! ریشه مجهولاتش هم تعلّقاتش است! مسأله روشنتر از آن است که گمان میشود!🔺 👈اصلا دیدگاه ما از انسان باید تصحیح شود و سپس بحث کنیم که آیا این استدلال از جانب معصوم برهانی است یا خطابی یا شعری و... . ✔زبان فطرت غیر از زبان منطق و برهان است. نه اینکه غیر منطقی است! نه! یعنی منطق خودش را دارد. نباید همیشه آن را ترجمه فلسفی و برهانی کرد. انسان موجودی پیچید تر از صرفا ذهنی استدلالی است! باید پیش فرضها، انتظارات و پرسشهای خود را در مواجهه با این بیانات دینی اصلاح کرد. اگر هم برایمان سخت است لااقل سعی کنیم طبیعی و فطری و صادقانه خود را در معرض این بیانات قرار دهیم و سعی نکنیم آن را همواره به مستوای معلومات تفصیلیمان تقلیل دهیم. 👈با توجّه به همین انسان شناسی برگزیده است که به نظر میرسد بسیاری از خطابات دینی در فضای خطاب مضاف و بیان اضافی بیان شده است. 👈این روح خداوندی تنها محدود به عقل حصولی فطری نمیشود. خود نوعی فهم فطری، معرفت فطری و گرایش فطری را نیز با خود به همراه دارد. 👈شرح اینها مجال واسعی میطلبد. مثل همان حالتی که هنگام انقطاع از اسباب در خداشناسی در درون خود تجربه میکند. ✅در چنین انسان شناسی ای عمده رفع تعلّق و زدودن شبهه و وصل کردن و زدودن غبار غفلت است. مسأله هوای نفس، غرور دنیا و فریب شیطان است. همان منطق آشنای قرآنی. ✅از همین جهت است که بیان تنبیهی و تلنگری در عبارات دینی زیاد است. بیان اضافی زیاد است. اینطور نیست که از صفر شروع کنند! سر و کارشان با واقعیّت، فطرت و موانع حقیقی است. مشکلشان هوای نفس، طواغیت، غفلت و شیاطین جنّ و انس است. ✅دغدغه ی خدا دارند نه تصحیح طرق استدلال و تحقیق شرایط برهان؛ اگر لازم شد آن هم هست و الا نیست. انسان کاملی که انسان را به خوبی شناخته و مأمور هدایت و راهبری آنان از ظلمات به نور است خود را لزوما محدود در آنچه ما خود را محدود به آن میدانیم نمیداند. 🔸این را باید به خوبی درک کنیم و در مواجهه با این بیانات دچار شبهه و یا تعسّف در توجیه نشویم. اگر هم ندانستیم علمش را به خودشان موکول کنیم.