آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آب از بالا و پست تا نزاید طفلک نازک گلو کی روان گردد ز پستان شیر او رو بدین بالا و پستیها بدو تا شوی تشنه و حرارت را گرو بعد از آن از بانگ زنبور هوا بانگ آب جو بنوشی ای کیا 🔴جناب مولوی استفاده های معنوی خیلی شیرینی از همان قاعده ی «پنچر گیری کجاست؟» نموده است. خیلی مهم است. سابقا در بذل خاطری به نام انتظار لحظه ها مقداری در مورد آن صحبت کردم؛ آری: تا سقاهم ربهم آید خطاب تشنه باش الله اعلم بالصواب 🔷یکبار با یکی از دوستان کنار حوض فیضیه نشسته بودیم. ایشان گفت از تهران بلند شدیم آمدیم قم ولی اینجا هم خبری نیست! گویا میخواست طعنه بزند که استاد معنوی یافت نمیشود! ✋بنده هم شاید با مقداری نهیب گفتم: ویحَک! اینطور نگو! طالب نیستی تا آنها به چشمت بیایند! به این جِرمهای متحرّک نگاه نکن! برخی جهانی اند بنشسته در گوشه ای! عالم ماده توان ظهور فضائل و کمالاتشان را ندارد. 👈اگر طالب شدی میبینی هستند! همانطور که آن پنچرگیری ها اینقدر بودند ولی به چشم نمی آمدند! 👈بارها در کلمات آیت الله بهجت رضوان الله علیه دیدیم که مدام دنبال استاد نباشید! شما عزم بر ترک گناه داشته باشید و بعد بدانید که آب معنویت از بالا و پست برای شما میجوشد! ✔رفقا یک حقیقتی است! به عقیده مطّلعین با وادی ملکوت برای درک فیوضات التزام به نماز اوّل وقت، طهارت دائمی و ترک گناه کفایت میکند. همین را ملتزم باشیم و بعد ببینیم از در و دیوار برایمان هدایت می آید! ادّعائی است که برهانش تجربه است. 🔵یک استفاده ی معنوی دیگر از این قاعده را خدمتتان عرض میکنم. ما تا مشغول مراقبه نشویم نقاط ضعف و قوّتمان به چشممان نمی آید. طبیعتا خودمان را خوب نخواهیم شناخت! وقتی خودمان را خوب نشناختیم با توجّه به حبّ نفس فطری دچار خود شیفتگی میشویم! 👈این قاعده به ما میگوید بابا از صبح تا هنگام خواب شب اگر به اعمال و نیّاتت توجه کنی تازه میفهمی چه خبر است! تازه خود واقعیت را کشف میکنی! همیشه بوده ولی به آنها توجّه نمیکردی! 👈گاهی اصلا باورت نمیشود این تو بودی! وقتی متوجّه شدیم که اینها همه اعمال ماست تازه متوجّه میشویم که میشود با نیروی اختیار جور دیگری رقم بزنیم. 👈اینجا تازه شروع وادی تحوّل است. مقداری که ادامه دهیم از خودمان بدمان می آید و خود را نیازمند امام و دستگیر می یابیم. ✅عمده این است که با این پرسش که «من دارم چه میکنم؟» اینها را به چشم بیاوریم! گمرکی را در راه صادرات و واردات نفسمان قرار دهیم. حسابداری برای آن بگماریم. تازه میفهمیم چه خبرهاست! 🔸«روش جمع اطّلاعات مبتنی بر قاعده پنچرگیری کجاست!»🔸 حال یک استفاده ی دیگری از قاعده پنچرگیری برایتان بیان میکنم. آن هم در روش جمع و صید اطّلاعات است. خیلی کاربردی است. ✅رفقا سعی کنیم در طول مطالعاتمان از همان ابتدا کم کم طلبهایمان را زیاد کنیم. یعنی چه؟! یعنی اینکه از همان ابتدا در درون خودمان مغناطیس و آهنرباهایی قرار بدهیم تا در طول کارهای معمولی اطّلاعات مناسب با آن طلبهایمان برجسته سازی شده و به طرفمان جذب شوند! ✅ذهن خودمان را از قبل نسبت به این پرسشها حساس کنیم تا بتوانیم آنها را احساس کنیم. از قبل قلّاب بیاندازیم و سراغ کار خودمان برویم و هر وقت قلّاب تکان خورد بیاییم ماهیمان را در سبد بیاندازیم. ✅از قبل تور بیاندازیم تا شکار خودش به دام افتاد بیاییم سر وقتش! از قبل تله کار بگذاریم تا وقتی شکار از آنجا عبور کرد به دام بیافتد! وقتی ما برنج میخواهیم بپزیم که با حرص خوردن نمیشود! باید رهایش کنیم خودش دم بکشد! ✅سؤالها را رها کنید تا به چِرا بروند!در این مراتع وادی دانش وقتی رهایشان کنید بعد از چندی میبنید به چه دامهای چاق و چلّه ای تبدیل شده اند! مثال دیگرش گندم دیمی است. بذرها که در اینجا همان سؤالات است را بروید در صحرا بپاشید و رهایش کنید تا خاک و باد و باران کار خودش را بکند! 👈مانند آن شخصی نباشیم که مدام دعا میکرد که برنده بانک شود! تا به خوابمان بیایند و بگویند آخر لا مصّب لا اقل یک حسابی باز کن و بعدش دعا کن! حساب باز کردن ما هم همین پرسشها است. 👈اینها که اصلا نه وقتی از ما میگیرید و نه توانی از ما میگیرد ولی فوائد بسیاری را برایمان به دنبال دارد.