🔷پیش از انقلاب مجله اشپیگل در مصاحبه ای با مارتین هایدگر متفکّر معروف آلمانی در مورد آینده غرب و اینکه به انتها رسیده سخنی از او نقل نموده که تکان دهنده است. 👈هایدگر در پاسخ به سرنوشت انسان سخنی میگوید و شرط میکند که تنها بعد از مرگ او آن را منتشر کنند! هایدگر گفت: آری تنها یک راه نجات برای انسان باقی مانده! آن هم خدایی است که قادر است بشر را نجات دهد! شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی مردی از غیب برون آید و کاری بکند کو کریمی که ز بزم طربش غمزده ای جرعه ای درکشد و دفع خماری بکند 👈از برخی متفکّرین آمریکایی سخن قابل توجّهی را دیدم. گفته بود وضعیت بشر طوری شده که گویا بشر دستش را از دست بزرگان و مربّیانش بیرون آورده و در عالم گم شده است! 👈به دوستان پیشنهاد میکنم حتما صحبتهای متفّکر شهیر غربی میشل فوکو در زمینه انقلاب اسلامی روحی در جهان بدون روح را با دقّت بارها مطالعه کنند. 🔸«برای حفظ اسلام دیگر چاره ای جز اجرای حکم فراموش شده ولایت فقیه نبود»🔸 رفقا بگذارید در اینجا داستان شیرین یک توفیق اجباری را برایتان بگویم! امام خمینی به درستی به این نتیجه رسید که اساسا اگر بخواهد اسلام به معنای صحیحش باقی بماند چاره ای جز ورود در عرصه حکومت باقی نمانده است. ✔اینجا بود که ضمن استنباط روشنتر نظریه ولایت فقیه که نظریه ای بومی شیعی بود که تا این زمان کمتر کسی احتمال اقامه آن و فایده بحث از آن را داده بود سعی أکید در اقامه حکومت شیعی بر مبنای ولایت نوّاب امام زمان یا همان فقیه در عصر غیبت نمود. 👈ابزار تحقّق این امر نیز در بالا رفتن بلوغ سیاسی مردم و زدودن اندیشه های سکولار متراکم از دیرباز بود که بر اساس آن سلاطین جور دیانت را از سیاست جدا نموده بودند. 👈امام خمینی ایرانیان مؤمن را با وادی سیاست مقدّس آشنا نموده و سیاست را عین دیانت معرفی نمود. بعد از او بود که دیگر انسان مؤمن در فرهنگ دینی میتواند با کارهای سیاسی احساسات دینی خود را ارضاء نموده و با مجاهداتی از این دست به خداوند متعال تقرب بجوید. ✋مستبدّین عالم همواره بر جهل و عدم بلوغ سیاسی مردم تکیه کرده بودند. امام خمینی ضمن دعوت ایرانیان به پرهیز از تنبلی و سپردند امور به طواغیت، جهل جبر اندیشانه آنها را -از اینکه سرنوشت سیاسی آنها در دست خودشان نیست- از بین برده و با تعریف مقدّس و دینی از مقوله حکومت و سیاست مردم را به مبارزات سیاسی و قیام عمومی دعوت نمودند. 👈امام خمینی با دعوت ایرانیان مسلمان به رعایت اتّحاد کلمه که شاید مهمترین حکم عملی اجتماعی اسلام بود، افق ذهنی مؤمنین را از انجام ثوابهای فردی و اجتماعی به اهمیت ثوابهای سیاسی و نصرت در اقامه ولایت الهی ارتقاء داد. 👈این صدایی دلنشین بود که ریشه در اعماق روح ایرانی ایمانی مردم این سرزمین داشت و ندای ملکوتی ایشان نیز از جانب ملّت مؤمن، وطن دوست و بصیر ایران با گوش جان شنیده و امتثال شد. 🔴انقلاب بزرگی که آخرین بقایای کسرایان و حکومتهای استبدادی قدیم را چهارده قرن بعد از سقوط آنان توسّط مسلمین از میان برد. تا قبل از این انقلاب هنوز قاعده حکومت به روش جاهلیّت و بر اساس حکومت طواغیتی بود که چه کافر در قبل از سقوط ساسانیان و چه مسلمان سنّی و چه مسلمان شیعه بر اساس حکم اسلامی حکومتی مشروع نداشتند. 👈ایرانیان با انقلاب بزرگ دینی خود برای اوّلین بار در تاریخ از حالت نوکر و رعیت مستبدّین در آمده و خود سرنوشت سیاسی خود را در قالب نظام مشروع ولایی به دست گرفتند. 👈البتّه تا قبل از انقلاب اسلامی نیز همواره مهمترین سدّ در برابر استبداد محض پادشاهان مفاهیم دینی بوده است. 👈در قرونی که ایرانیان پیرو مذهب عامه بودند به صورت نظریه وار تن به استبداد دادند و در دوره تشیّع ایرانیان نیز هر چند پادشاهان را به نوعی طاغوت دانستند ولی نظریه ای گویا در نجات سیاسی ایرانیان ارائه نمیکردند. 👈این امام خمینی ره بود که نظریه ولایت فقیه را از دل متون اصیل دینی برجسته و استنباط تامّ نمود و سعی در اصلاح بزرگ دینی در روش نفی استبداد سیاسی در فضای دینی نمود. 🔸«انقلاب اسلامی و توبه ی بزرگ ایرانیان»🔸 آری در انقلاب اسلامی یکی از مشکلات فقهی بزرگ حکومت که گناه بزرگ نابخشودنی جامعه دینی نیز بود و آن سپردن امر حکومت به دست طواغیت رفع شده و این انقلاب به واسطه امتثال دستور بزرگ الهی مورد نصرت و تأییدات آسمانی قرار گرفت. 👈چه برخی تنگ نظران دنیا زده خوششان بیاید یا نیاید باید اذعان کرد ملّت ایران ملّتی مقدّس شده و با امتثال دستور بزرگ دینی که همان تشکیل نظام اسلامی است خود را لایق تأییدات آسمانی و جنود غیبی نموده است.