🔸«تفاوت عناصر اربعه با عناصر شیمیایی»🔸 همچنین باید دقّت کرد که عناصر اربعه در حکمت مشّائی هیچ ربطی با جدول مندلیف ندارد! گاهی میگویند عناصر در قدیم ۴ تا بود و در جدید بر اساس جدول مندلیف ۱۱۰ تا است! 👈عنصر در اینجا مشترک لفظی است. اساسا نوع تقسیم و نگاه فرق دارد. عنصر یا همان اسطقس به معنای اصل و پایه است ولی با چه نگاهی تشخیص اصل و پایه میدهیم! میتواند متفاوت باشد. 👈در علم شیمی و جدول مندلیوف با توجّه به رشد ابزارها و تغییر نگاهها موجودات عالم ماده از منظر اجزاء ملکولی اولیه تشکیل دهنده آنها نگریسته شده و عناصرش احصاء گردیده است. 👈این جدول بر اساس عدد اتمی، آرایش الکترونی و ویژگی شیمیایی است. ملکول از یک یا چند اتم با پیوند کووالانسی خاصی شکل گرفته و مرکبی است معمولا که اثر شیمیایی خاصی را دارد. 👈جدول مندلیف جدول عناصر اتمی است و تا کنون ۱۱۰ اتم دارد که برخی در طبیعت نیز یافت نشده و به شکل مصنوعی درست شده اند. ⚪ولی در نظریه عناصر اربعه اساسا نگاهمان در طبقه بندی عالم مادّه از منظر کیفیات ملموسه مشترکه است. از این دید عناصر بیش از چهارتا نمیشوند. 👈اگر به موجودات عالم از منظر نسبت آنها با کیفیات ملموسه نگریسته شود یک تقسیم چهار شقی پیدا میشود که اشیاء عالم یا گرم و خشک هستند یا گرم و تر و یا سرد و خشک و یا سرد و تر و آن را عناصر اربعه نامیده اند که همان خاک و آب و هوا و آتش است. 🔹از اینجا اگر گفته شود که عالم از این چهار عنصر ساخته شده چه اشکالی را در بر خواهد داشت؟! آیا باطل شده یا قابل ابطال است؟! 🔸گاهی برخی امروزی ها میگویند این چهار عنصر از مرکبات هستند و مثلا خاک خود از عناصر اولیه ای تشکیل میشود. با توجّه به آنچه گذشت متوجّه میشویم اینها بین خاک خارجی و خاک اصطلاحی خلط نموده اند. 🔴در هر حال نظریه عناصر اربعه یک چارچوب نظری بسیار متفاوتی در نگریستن به عالم میدهد که در قدیم رایج بوده و کلا با آمدن تمدّن غربی مانند بسیاری از امور دیگر کنار رفته و تمسخر و استهزاء شده است. ✔این نظریه از قبل از تاریخ بشر بین آنها رواج داشته و ریشه ی وحیانی آن جدی است. در هندوستان و سپس معلمین اولیه یونان مانند امپدوکلس کاملا شناخته شده بوده است. در زمان ارسطو با تاسیس علم فلسفه اولی این نظریه تنها به علم طبیعیات اختصاص یافته و با نظریه جوهر و عرض تکمیل شد. ✔در حکمت اسلامی نظریه عناصر اربعه موروث از طبیعیات ما قبل تاریخ و تقسیم موجود به جوهر و عرض موروث از فلسفه اولای ارسطویی با نظریه تقسیم موجود به واجب و ممکن و تحلیل ممکن به وجود و ماهیّت به بلوغ رسیده و در انتها با طرح نظریه اصالت وجود در حکمت متعالیه به شکل دیگری هضم گردید. 🔻نگاه به عالم از منظر عناصر اربعه یک قاب نظری دیگری برای نگریستن به اسرار عالم ماده و خواصّ اشیاء است که لااقل بسیار کارآمد بوده است. در این پنجره خارق العاده گویا بُعد عمیقی از اسرار آفرینش عالم ماده یکباره جلوی دیدگانمان شورانده شده و عالم ماده در نگاهمان معنای دیگری به خود میگیرد! به عقیده نگارنده مسلّح شدن نظر به این افق اعجاب انگیز به شدّت مورد نیاز بوده و میتوان همگان را به تجربه ی نگاه به عالم از دریچه و عینک نظریه عناصر اربعه دعوت کرد. نباید نسل کنونی بشر را از داشتن چنین نظرگاه فوق العاده ای با دیدهای محدود و متحجرانه مدرن محروم کرد🔺 ✅گویا دیدگان مدرن که متکبرانه چنین عینکهای موروثی را در نگریستن به اسرار آفرینش درآورده از درک و تبیین بسیاری از عجایب خلقت محروم شده و جاهلانه قدرت پیشبینی و درمان قابل توجهی را از دست داده است. ✅اساس علم مدرن به گونه ای بر نفرت و انکار علم قدیم و انکار آنچه با ابزارهایش برایش قابل اثبات نیست نهاده شده که هر دو کاملا قابل نقد است. هر امری که فعلا برایمان قابل اثبات نیست که باطل نیست! هم قبول چیزی بدون دلیل قبیح است و هم رد چیزی بدون دلیل! 💡ابن سینا در نمط دهم اشارات گویا علوم مدرن امروزی را میدیده و اینطور شیوا و عمیق قلم زده که: 📖«ایاک أن یکون تکیّسک و تبرئک عن العامة هو أن تنبری منکرا لکلّ شیء فذلک طیش و عجز و لیس الخرق فی تکذیبک ما لم یستبن لک بعد جلیته دون الخرق فی تصدیقک ما لم تقم بین یدیک بیّنة بل علیکم الاعتصام بحبل التوقف و إن ازعجک استنکار ما یوعاه سمعک ما لم تتبرهن استحالته لک فالصواب أن تسرح أمثال ذلک الی بقعة الامکان ما لم یذدک عنه قائم البرهان و اعلم أنّ فی الطبیعة عجائب!» 👈قبل از آنکه حمل بر خرافات کنی بدان خیلی چیزها را نمیدانی! گاهی باید به اینها گفت رأی الشیخ احبّ الیّ من جلد الغلام! عمق نزاع طب قدیم و طب جدید با همه خدمات و خوبی هایش به همین امر تکیه میکند. انصافا نمیتوان منکر غرور و تکبر قارونی علوم مدرن شد! هر چند تحجر و بی سوادی بسیاری از مدعیان علوم قدیم هم بر اهلش پوشیده نیست.