باسمه تبارک و تعالی (۱۴۶) «تأثّر برای دختری بد بخت؟!» «تئاتر ابتلاء» «قهرمان زندگی خودت باش» 🔴با یکی از دوستان و اساتید صحبت میکردیم. ایشان گفت دخترشان که اخیرا متأهل شده و سالهای آخر دبیرستان است یک دوستی دارد که درسش هم خوب است. منزل ایشان می آیند. دختری زیبا و با نشاط. مادر این دختر نیز گاهی منزلشان می آید و خانم مذهبی است و با همسر ایشان صحبت میکنند. میگویند پدر خانواده کارگر است ولی کار مناسب پیدا نمیکند. 👈این دوستمان میگفت چند وقت پیش در خیابان گدایی که از وجناتش آثار اعتیاد میبارید جلویش را گرفت و با همان دروغهایی که همه مان بارها دیده ایم ابراز میکرد که در راه مانده و نیاز به کمک دارد! 👈مقداری کمک کرد! روزی بعد این دوستمان گفت دیدم همین معتاد گدای دروغگو جلوی درب منزلمان است و درب را زد! در را باز کردم و دیدم و گفتم ای وای منزلمان را پیدا کرده و حالا میخواهد مدام بیاید و گدایی کند! 👈خیلی سرد با او برخورد کردم! ولی ناگهان دیدم از درون خانه همان دوستِ دخترم که منزلمان بود بیرون آمد و با شادابی گفت بابام آمده! 👈این دوستمان گفت همینکه این را شنیدم مانند یک ساختمان که یک دفعه خراب شود ویران شدم! تا دو روز حال خوبی نداشتم! این پدر این خانواده است؟! اصلا خود اینها میدانند پدرشان کیست و چه کار میکند؟! دختری به این خوبی و زیبایی و درس خوب و نشاط و... ! 👈این دوستمان گفت گویا مادر خانواده اخیرا دوباره باردار شده و آن دختر هم یک برادر دوقلو دارد که آن هم پدرش مانع از درس خواندش شده و کار میکند. الآن صاحب خانه شان تقریبا قیمت رهن و اجاره را دو برابر کرده است.