👈منزلشان هم در چند کوچه بالاتر است. متوجّه شده اند چیزی شبیه یک خرابه واقعی است. فقط یک حمّام دارد. 👈حال پدرشان میخواهد آنها را به یکی از روستاهای دور افتاده ببرد! پیامهای این دختر خانم را که به دختر خودشان دیده بود ابراز نگرانی میکرد که اگر برود به آنجا دیگر باید ترک تحصیل کند و معلوم هم نیست پدرش او را به عقد چه کسی در بیاورد! 👈از اینگونه آدمها بعید هم نیست. اعتیاد بیماری بدی است. گاهی حاضر است فرزندش را هم به یک پیرمرد و یا یک فرد ناشایست و... بدهد. 🔹بر سر این بحث شد که آیا میتوان خیّری پیدا کرد که اگر به آن روستای دور افتاده رفت به شکل غیر حضوری برایش معلّم گرفت؟ و یا آیا ممکن است خیّری پول پیش خانه را از طرف خودش بدهد؟ و... . 🔴رفقا آدم باید در آن صحنه قرار بگیرد تا عمق درد را درک کند. همین تعبیر دوستمان که در بطن ماجرا بود جالب است. مانند ساختمانی یک دفعه فرو ریخت. آدم دلش نمیسوزد؟ شما اگر بودید چه میکردید؟ این شخصی که میبیند فقط به خاطر اینکه در این خانواده به دنیا آمده باید همه زندگیش در حالیکه فرقی با دوستش ندارد تفاوت کند! آینده ی روشنی برای خود نبیند! شما بودید چه میکردید؟ چه میگفتید؟ اگر جای او بودید چه احساسی داشتید؟! 👈اگر عمق ماجرا را خوب درک کنید و نفستان از جای گرم بلند نشود و یک ارتباط وجودی و نه صرفا ذهنی با ماجرا برقرار کنید متوجّه عمق شبهه شرور میشوید. 📎همان شبهه ای که به شکل واقعی از مهمترین شبهات ملحدین در همه اعصار و در عصر ماست. البته تا کنون هیچ دلیلی بر ردّ وجود خدا کسی نتوانسته اقامه کند ولی تنها چیزی که ادّعا شده میتوان با آن بر ردّ وجود خدا استدلال نمود همین شبهه شرور است. اگر خدایی هست که عالم و قادر و رحیم و حکیم است پس کو؟! 🔹رفقا این پرسشها پاسخی به شکل تفصیلی فعلا ندارد. ما واقعا نمیدانیم چرا این دختر آری و ما نه! اینها جزئیّاتی است که جزء اسرار عالم است. مانند بسیاری دیگر از امور عالم که نمیدانیم این را هم نمیدانیم. ✔️ولی یک چیز دیگری را میدانیم که به داد ما و این دختر میرسد. میدانید چیست؟ آن علم کلّی به اسماء و صفات حسنای الهی و ایمان به معاد است. اینجاست که گفته میشود ایمان انسانها را حفظ میکند. هیچ نیرویی جز اینها توان پاسخ گویی ندارد: (إنّ الّذین لا یومنون بالآخره فی العذاب و الضلال البعید). ⚪️وقتی این ماجرا را این دوستمان برایم نقل کرد در دلم بعدا خطاب به این دختر گفتم فصَبر جَمیل! راستش برخلاف گذشته آنقدرها دیگر اعصابم خورد نمیشود! 🔻بیشتر این ناراحتی ها به خاطر خود ماجرا و درد آور بودن آن نیست بلکه بیشتر آن درد باورها و عقاید باطل ماست که در اینجاها صدایش در می آید! از دیدهای ناقصمان رنج میبریم🔺 👈والا اگر ماجرا را درست ببینیم شاید او بتواند خیلی شادمانتر از ما در دنیا و آخرت زندگی کند. 🔸«نقشت را خوب بازی کن!» 🔸 ای کاش میتوانستم این حقیقت را به این دختر و به این مادر و به مانند اینها و به همه مصیب زدگان و غم دیدگاه بفهمانم. ای کاش خودم هم عامل به آن میبودم که ای فلانی! نگران هیچ چیزی نباش! لا تحزن إنّ الله معَنا! کلّا إنّ معی ربّی سیهدین! 🔹همه ما در کره زمین و عالم دنیا در محضر ملکوتیان در یک صحنه ی تئاتر بزرگ قرار گرفته ایم و فیلم نامه ای برایمان نوشته شده -بلکه شاید خودمان نقشهایمان را آزادانه هم انتخاب کرده باشیم- و ما کاراکترهای این فیلمنامه بزرگ هستیم. در آسمانها همه در حال مشاهده ی ما هستند. وقتی بازی تمام شد ما هم پیش آنها خواهیم رفت. همین الآن هم هستیم ولی غافلیم. توجّهمان به آن بُعدمان جلب میشود که همه ی اینها بازی بود. ✅جالب بودن این فیلم نامه شگفت انگیز هم در آن است که همه نقش اوّل را در آن بازی میکنند! به تعدد انسانها نقش اوّل دارد. این را سابقا در بذل خاطر شماره ۳۹ در مورد مفهوم عنایت خدا توضیح دادم. خیلی نکته مهمی بود. یا من لا یشغله شأن عن شأن! 👈وقتی شما نقش اوّل یک فیلم نامه بزرگ را میبینید برایتان همان نقش اوّل بودن و خوب در آوردن آن نقش باید مهم باشد. ✋ای فلانی تو فقط دغدغه ات این باشد که نقشت را خوب بازی کنی! جایزه را به پولدارترین و خوشگلترین و سالمترین و... نمیدهند! جایزه را به آن کسانی میدهند که بهتر از دیگران نقششان را بازی کرده اند. 👈اگر مریضند در همان نقششان چقدر خوب بازی کرده اند. اگر پولدارند یا در خانواده ی نامناسب هستند یا ... .