🎬وی حالا در میان اقیانوس بی کران تنها مانده و نمی داند که باید چطور با این تجربه سخت زندگی کنار آید ، اما وقتی که متوجه می شود به جز او در این آب های بی کران، موجود دیگری هم حضور دارد ، وحشت سراسر وجودش را در بر می گیرد 🎬چرا که این مهمان ناخوانده یک ببر بنگال به شدت گرسنه است که امکان دارد هر لحظه پای را ببلعد و... . 🔸تفسیری نمادین از فیلم دنیای پای🔸 در این فیلم با زیبایی هر چه تمامتر صحنه ی آبی پهنه اقیانوس بیکران و آسمان بی پایان در حالیکه به هم متّصل شده اند به نمایش در آمده است. هر دو هم آبی هستند و گویا از یک جنس است. زمین و آسمان به هم چسبیده است. هیچ فاصله ای میان زمین و آسمان نیست و گویا عالم غیب و شهادت به هم متّصل اند. 👈در وسط این دو عالم گویا هیچ موجود دیگری جز انسان و این ببر گرسنه نیست. 👈تنها قصه ای که هست قصه ی یک انسان شناور در اقیانوسی بی پایان است که باید سوار بر یک قایق که شاید استعاره ای از بدن انسان در دنیا باشد به همراه ببری گرسنه و خشمگین که استعاره از نفس انسان است اقیانوس را طی کند. 👈قصّه در ظاهر کسل کننده و یک خطّی و بدون ماجرا ولی در باطن که کارگردان خواسته آن را با جلوه های ویژه و سه بعدی بودن فیلم تصویر کند پر از ماجرا و هیجان و داستان! بگذرد این مکررات و ببین همه اطوار نو ظهور آنجا! 👈راستی که انسانی که خودش را شناخته و متوجّه این ببر گرسنه درونش شده داستانش همینطور میشود. اصلا گویا همه ی داستانهای عالم در درونش در حال رقم خوردن است. کاری به دیگران ندارد. فقط خودش و بازی کردن صحیح نقشش در مواجهه با این ببر بنگال! 👈هر لحظه باید در کمال توجّه مراقب آن ببر باشد که در یک غفلت او را از بین نبرد! در طوفانها و سختی ها و راحتی ها همه اش نیازمند مراقبه است. 👈تا در این دریا هست و تا لحظه ی آخری که به ساحل نجات میرسد باید مراقب باشد. 🙏در لحظات سخت نگاهش به آسمان می افتد که مگر امدادی از غیب دستش را بگیرد! 🙏گویا شعوری مرموز از نیرویی قاهر که حاضر و ناظر است گاهی هنگام سختی ها شکوفا میشود. 🙏همان احساس عجیبی که در روایات ما نیز آمده که انسان طوفان زده در دریا آن را درک میکند. آن کسی که دستش از همه چیز کوتاه شده و اسباب از دیدگانش محو شده ولی هنوز امیدی به یک سبب قاهر دارد. ⚪ببر هم انتخاب خوبی است. نماد درندگی و بی رحمی است. مانند شیر نیست که اثری از صفات کمالی مانند شجاعت و عظمت در آن باشد. ببر آن هم ببر گرسنه بنگال و آن هم در محیط کوچک یک قایق و آن هم بدون هیچ وسیله ی دفاعی جز هوشیاری و مراقبت. 👈این ببر لزوما استعاره از قوه غضبیه ی انسان هم نیست. بلکه استعاره از همان تمایل دنیایی انسان اعمّ از شهوت و غضب و موهومات است که با درندگی خود مانع سعادت انسان است. 👈ماهیّت این مانع از آن جهت که مانعی سخت و خشن در برابر سعادت انسان است مانند ببری گرسنه و خطرناک است. هر چند در واقع همراه شهوت باشد و یا همراه فریب و مانند آن! ⚪کاری ندارم که نویسنده و کارگردان دنبال چه بوده اند. ولی برداشت بنده همین است. واقعا هم فیلم با آن همخوانی دارد. خیلی تکان دهنده است. 👈رفقا داستان برای ما همین است. خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا! اگر چیز دیگری میخواهند بگویند برای خودشان. اگر میخواهد نفسی مادّی اثبات کند و یا خدایی دیگر غیر از آنچه انبیاء الهی معرّفی کرده اند باز هم برای خودشان! 👈آدم عاقل که دینش را از فیلم و داستان و رمان نمیگیرد! مگر معجزه ای نشان داده اند! بله گاهی به دلیل هنری که به خرج میدهند برخی غافلان ساده دل برخی اباطیل این فیلمها را نیز قبول میکنند! ✔آری اگر فیلمنامه اثر بزرگترین متفکّرین عالم و یا اثری دینی و وحیانی بود ارزش غور و دقّت در استنباط داشت. ولی اینها اگر در نهایت هم رمز گشایی شده و مراد واقعی نویسنده رمزگشایی شود باز هم به خودی خودش ارزش ندارد. لذا بهتر است سعی کنیم آن را مبتنی بر حقایقی که خودمان حقّانیّتش را میدانیم استنباط کنیم. مراد از متن باز همین است. در بذل خاطر شماره ۱۰۱ در مورد متن باز و ضرورت خروج از برخورد منفعلانه در مواجهه با لغویّات نکاتی گفتم.