🔹ممکن است بگویید این امر تبعیت از هوای نفس است دیگر! در هر حال لفظ دلالتی دارد و سند هم ضوابطی! در پاسخ باید گفت او از آن جهت که معمولا این مطلب را حق و بدیهی میداند چنین میکند. به شکل پیشینی اینها را پس میزند. ⚪ما نیز در فضای خود مگر اینطور نیستیم! از همینجاست که حدیث غدیر برای ما متواتر میشود و برای آنها خبر مستفیض یا واحد و یا حتّی مانند ابن خلدون آن را انکار میکنند! 👈از همینجاست که حدیث غدیر برای ما هر چند با قرینه برای دلالتی که به حق ان را میدانیم نصّ میشود و برای آنها ظنّ هم نمی آورد! ✔این یعنی نظام فکری در فهم دلالت خیلی تأثیر میگذارد لذا باید به مطالعه و بررسی مهندسی حاکم بر آن هم همّت گماشت. همان نظام و گرایش کلّی که ما آن را ولو ناخودآگاه و به تبع عضویت در یک جامعه پذیرفته ایم. هر چقدر نسبت به آن یا مؤلّفه های اساسی تر آن خودآگاهتر شویم زمینه برای باز شدن قفلهای ادراکی باز میشود. 👈به نظرم یکی از موفقیتهای کتاب المراجعات مرحوم سید شرف الدّین همین بوده است. 👈ایشان با تبحّر و بلاغت و هوشمندی که دارد بیش از آنکه اصرار بر قبول یک امر خاصی توسّط مخاطب داشته باشند سعی در تغییر تدریجی فضای ذهنی مخاطب دارند. 👈مؤلّفه های جدیدی را به ذهن او میدهند و یا برجسته میکنند و سپس در قالب چنین فضای جدیدی به راحتی میتوانند از بسیاری از نکات تاریخی استفاده کنند. 👈بیشتر سعی میکند فضا را درست کنند تا اینکه بر سند یا دلالت یک امر خاصی تأکید کنند. وقتی فضا درست شد کار راحت میشود. 🔸«واکاوی دنیای ذهنی عامه»🔸 حالا بگذارید مقداری به روان کاوی ذهنی یک سنّی و یک شیعه نمونه بپردازیم تا ببینیم آن درونها چه خبر است! در فضای ذهنی یک سنّی این مؤلّفه ها به این شکل برجسته و با این نظم تقریبی وجود دارد: 🎬عربی بود و عصر جاهلیّتی! ظلمت همه جا را گرفته بود. پیامبری بزرگ ظهور کرد. به تدریج صحابه ای پیدا کرد. یکی یکی فداکارانه به او ملحق میشدند و در آن سختی های جان فرسا مردانه فداکاری میکردند. 🎬از قوم و قبیله و زن و فرد و جان و آبروی خود میگذشتند و دعوت وحی را لبّیک میگفتند! ابوبکر، عثمان، ابو عبیده، ابن مسعود، بلال، علی، حمزه و... . صحابه ای که روزگاران نظیر آنها را به خود ندیده است! 🎬برخی از آنان مجبور شدند به حبشه مهاجرت کنند! چه صحنه های نورانی ای را خلق کردند! ابوبکر سرمایه و آبروی خود را در آن شرایط سخت برای حمایت از مسلمانان خرج کرد! 🎬کار اسلام وقتی رونق گرفت که عمر به دعای حضرت مسلمان شد. همو که با اسلام آوردن او کفّار دیگر فهمیدند کارشان سخت شد! چه سختی ها و عذابهایی که تحمّل نکردند! 🎬داستان مظلومیت اسلام در مکّه صفحات متنوّعی دارد. تا اینکه پیامبر با اهل یثرب آشنا شد. پیمان عقبه بسته شده و مقدمات هجرت مهیّا گردید. هجرتی بزرگ که باز در جای جای آن رشادت صحابه را میتوان دید! 🎬ابوبکر یکّه و تنها با پیامبر صلی الله علیه و آله راهی غار حرا شد و با رها کردن خانه و زندگی در راه خدا راهی یثرب گردید! چه مصاحبتی! همانکه قرآن کریم از آن یاد کرده است! 🎬اما جریان مدینه را که دیگر همه میدانیم. چه صحنه های نورانی از رشادت این صحابه اعمّ از مهاجر و انصار که روزگاران به خود ندیده است. چه جنگها و چه شهامتهایی! چه بزرگانی؛ معاذ و انس و بشیر و سعد و زید و ابن رواحه و... . 🎬تا اینکه ناگهان پیامبر اسلام در کوران حوادث رحلت کرده و در حالیکه بسیاری از قبائل اسلام را نشناخته و آماده ی ارتداد بودند و اسلام از ناحیه روم و ایران با تهدید مواجه شد صحابه مأمور به دوش کشیدن این امانت بزرگ الهی شدند! 🎬همانها که بلا فاصله با تعیین ابوبکر صدّیق فتنه ها را خوابانده و به مبارزه مرتدّین رفته و چه حماسه ها آفریدند! نه تنها اسلام با رحلت پیامبر پس رفت نکرد بلکه با همّت صحابه و درایت خلفای به حقّ او رشدی جهانی یافت! 🎬روم را فتح کردند! ایران را فتح کردند! همینطور تا چین و فرانسه رسیدند. بروید تاریخ این فتوحات را تا اواخر قرن اوّل هجری بخوانید! واقعا اینها دیگر چه همّتها و چه نورهایی بودند! چه علمایی! چه پاکانی! الله اکبر!