🔻انسان قدیم نوعی تواضع نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی آرامش برخاسته از انطباق و پذیرش را تجربه میکرد. ولی بشر جدید نوعی تکبر و غرور نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی اضطراب برخاسته از تلاش برای تغییر عالم و عدم تطبیق آن با رضایتش را تجربه میکند🔺 👈از همینجاست که متوجّه میشویم چرا وقتی در دنیای قدیم میرویم انسانها ورای آن جزئیات مشترک و مقولات واحد بین انسان در همه ی اعصار عمدتا توجّه به حکمتها داشته اند. 👈یعنی توجّه به امور کلّی و عمیقی که نسبت آنها را با خودشان و پیامد رفتارشان و آخرتشان و خدایشان روشن میکرد. 👈عمق بینی و عاقبت بینی خاصی داشتند. پختگی خاصی داشتند. عاقل بودند. به دلیل پنجره ی فلسفی خاصی که از آن به هستی مینگریستند خود را آماده ی تغییر و انطباق نموده و با کمال میل به دنبال فهم آغاز و پایان و خالق خود بودند. 👈اینها شرایط لازم برای ظهور عصر حکمتها است. عصری که مردم با آن رشد میکنند و هر چه بزرگتر میشوند آب دیده تر و مفیدتر و پختته تر میشوند. 👈افرادی میشوند که در کهن سالی نیز میتوانند مرجعی برای مشورت باشند. بازنشستگی وجودی ندارند. به همین مناسبت بحران هویّت پیدا نمیکردند. 🔹ولی در دنیای جدید انسانها عمدتا متوجّه اطلاعات جزئی هستند. یعنی توجّه به امور مختلف عالم و نسبت ما با زوایای عالم طبیعت و تغییرات رخ داده در آن! از همین رو از بسیاری از مقولات مربوط به خود غافل شده و به اصطلاح حکمت و عاقبت بینی ندارند. 👈هر چند ممکن است پر اطلاع باشند ولی عاقل نیستند! آدمی وقتی با آنها مینشیند احساس میکند پخته نیستند! رشد وجودی ندارند. سطحی هستند. بچه هستند! عاقبت بین نیستند. 👈آدم احساس میکند با گذشت سالهای سال از زندگیشان چندان از زندگی درس نگرفته اند. هنوز مانند جوانان خام بوده و چندان نمیتوان از آنان برای مشورت استفاده نمود. ⚪اینها ریشه در آن دارد که در پنجره ی فلسفی که با آن به عالم مینگرند طوری هستند که چندان آماده تغییر و انطباق نیستند. خود محورند. میخواهند عالم را بر اساس امیال خود منطبق کنند. 👈وقتی چنین است بازار پند و عاقبت بینی و حکمت کساد میشود. بازاری که با نگاه به گذشته و تجارب گذشته و عظمت آن رونق دارد برخلاف دنیای جدید که مدام نظرگاهش به آینده و عظمت آن است. 🔹آری عصر نوین عصر اطلاعات است و نه معرفتها! معرفتها یا همان باورهای صادق موجّه اساسا در فضای فرهیختگانی و دانشمندان بوده است. به دلیل صعوبت و تخصّص نهفته در آن نه در قدیم و نه در جدید در سطح عمومی طبیعتا مطرح نمیشده است. 👈یک نکته مهم این است که گردش اطلاعات و عصر اطّلاعات را در عصر نوین به معنای عصر معرفت نگیریم! خیر! 👈اتّفاقا مشکل عمده فضای مجازی در همین است که گفتمان معرفتی ندارد. طبیعی هم هست. لذا شما با انبوهی اطلاعات حلّاجی نشده و غیر نظام مند مواجه هستید. 👈همین کثرت اطّلاعات بدون قدرت تحلیل و سواد رسانه فضلا از توان تحلیل معرفتی باعث آسیبهای زیادی در زمان ما و توهّم معرفت شده است. 👈مایکل پاتریک لینچ کتابی نگاشته به نام (اینترنت ما: اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلان داده ها) و در جایی از آن میگوید: 📖تکنولوژی اطلاعات با همه کاربری های هیجان انگیزشان این حقیقت ساده اما مهم را پنهان میکنند که دانشِ بیشتر لزوما به فهمِ بیشتر منجر نمیشود. 🔸«تفاوت عصر ارتباطات محدود با عصر ارتباطات گسترده» 🔸 نکته ی دیگر در تفاوت دنیای قدیم و جدید در آن است که عصر قدیم عصر ارتباطات محدود بود و عصر جدید عصر ارتباطات وسیع! این خودش خیلی مهم است. 🔹در قدیم ویژگی اجتماعی بودن انسان معمولا در دایره ی محدودی رقم میخورد. همین باعث میشد دایره تجربیات و داد و ستدهای فرهنگی بسیار محدود باشد. 👈ولی در عصر نوین با رشد تکنولوژی و ارتباطات و اخیرا فضای مجازی ارتباطات به شکل غریبی تغییر کرده است. همین امر به خودی خود نوید دنیای دیگری میدهد. 👈دیگر تنها به دو همسایه در یک روستا که با هم ارتباط دارند مواجه نیستیم. با یک نفر که با کلّ جهان میتواند ارتباط داشته باشد مواجهیم. 🔻این نوع وجود و هستی انسان که خصلت «هستن با دیگران» بوده با توجّه به تغییرات گسترده در این «دیگران» انسانها را با هستیهای نوینی مواجه میکند🔺 👈این خودش زمینه را برای ظهور ابر فرهنگها و ابر تمدّنها مهیّا میکند. بحث از زوایای عصر ارتباطات خودش میتواند موضوع مستقلّ و بسیار مهم و دارای ابعاد مختلفی باشد.