باسمه تبارک و تعالی (۱۶۴) «گیره های ایمان» «فایده ی تبلیغ را محصور در سخنرانی نکنید!» 🔵باد شدیدی میوزید! لباسهای مشکی محرّم شسته شده بود. قصد داشتم در رخت آویز خانه ی روستایی پهن کنم. کار دشواری بود. لباسها را هر چقدر دقیق روی بند آویزان میکردم باز هم باد عجیب آنها را این طرف و آن طرف میکرد. 👈لباسها آخرین تلاشهایشان را هم میکردند تا به باغ کنار خانه پرتاب نشوند ولی گویا فایده ای نداشت. 👈دیدم آن گوشه یک گیره هست. گیره ی لباس را به شکلی بین دو پیراهن مشکی قرار دادم. فایده اش فقط همینقدر بود که هر چند لباسها هیچ قراری نداشتند ولی باد آنها را با خود نمی برد. 👈دیگر خیالم راحت بود. وقتی برگشتم لباسها در هر شرایطی باشند باشند ولی لا اقل باد آنها را نبرد! 💡اینجا مطلبی به ذهنم خطور کرد. دیدم فایده ی عمده تبلیغ حقیر در این روستای اجدادیمان همین است. ✔گویا در این طوفانها و امواج پر تلاطمی که در زمان ما میخواهد دین و ایمان انسانها را ضعیف کند یا از بین ببرد همینکه میبینند شخصی از خودشان میانشان آمده که نماد دین است هر چند به سخنرانی هم نیایند و یا گوش هم ندهند ولی باز صرف حضور خیلی فایده دارد. 🔻گویا مانند گیره ای لباس تقوا و ایمانشان را بر رخت آویز دین حفظ میکند🔺 👈صرف همین حضور خیلی تأثیر دارد. همین شرکت در دسته عزاداری و عیادت مریضان روستا و سر زدن به پیرزنان بی سرپرست و گفت و گو با اهالی و... . 👈نباید اینها را دست کم گرفت. مخصوصا اگر آشنا هم باشند تأثیرش بیشتر است. مقداری آداب دانی و سعه صدر میخواهد. مقداری کرامت نفس و قطع طمع و دلسوزی میخواهد.