👈اصلا برخی متأسّفانه از دین برگشته بودند و به نوعی مرتد شده بودند ولی حتی برای آنها نیز فایده داشت. به چشم خود میدیدم. 👈برخی نیز خیلی بد بین شده بودند! فکر میکردند کار از دست رفته است. اینها هم بعضا دیدم متحوّل میشدند. 👈جمع زیادی نیز از افرادی بودند که از روستا مهاجرت کرده و در تاسوعا و عاشورا برای عزاداری و دیدن یکدیگر و خوردن نذری و برگزاری تعزیه برمیگشتند. 👈در میان آنها قشر فرهیخته و متموّل هم کم نبود. برای آنها نیز به نوع دیگر فایده داشت. ✅به شکل کلّی اگر بخواهم بگویم فایده این تبلیغ چه بود همان را میگویم که به نوعی گیره ای برای ایمان آنها بود. این را بالعیان میدیدم. ✔انگار انگیزه های دینداری و استقامت در راه دین در این طوفانهای بد دینی امروزی برایشان تجدید میشد. میدیدند دین زنده است و میتواند از خود دفاع کند و زیبایی هایش را نشان دهد. باورشان میشد که هنوز هم میشود و باید با قوّت دینداری کرد! 👈اصلا بگذارید یک مطلب عجیبی برایتان بگویم! بنده را با همه ی ضعفهایم که میدیدند باز هم احساس آرامش ایمانی پیدا میکردند! تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل! ✋البته این احساس بیش از آن که مولود شخص خود بنده باشد مولود دو امر دیگر بود. یکی این لباس مقدّس که در هر حال نشانه ی راه و سیره ی پاکان عالم است. 👈دیگر بزرگی و نام نیک پدر بنده که در آن مناطق بعد از گذشت سالها از رحلتش هنوز هم مورد احترام است. 🔴به نظرم نکته ی مهمّی است. فایده ی تبلیغ را نباید محصور در سخنرانی کرد. دیده شدن کسی که نماد دین است در محافل و خانه های مردم خودش مهم است. به دینداری مردم مدد میرساند. صرف همین حضور الدالّ علی الخیر است. خودش حسنه است. هر چقدر کیفیّت این حضور بالاتر باشد اجرش بالاتر است. مهمترین کار است. ایجاد و تأیید و امداد ایمان! 🔹همچنین تبلیغ در میان آشنایان و فامیل و منطقه ای که در آن بزرگ شده ایم از طرفی میتواند اثر بیشتری بگذارد! زیرا تأثیرش بیش از صرف سخنرانی است. ممکن است همین نکته را بتوان به شکلی از آیه ی نفر نیز برداشت نمود. 📖«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي‏ الدِّينِ‏ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ‏ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون‏» 👈شاید انذار قوم خود و رجوع به سمت آنها از جهاتی خودش گاهی مطلوبیّت داشته باشد. بنده که این را دیدم. 👈زمینه های تبلیغ را به شدت بالا میبرد. امکان حضور در منازل آنها و صحبت با افرادی که سر و کاری با مسجد و حسینیه ندارند و حتی صحبت با زنان و فرزندان را مهیا میکند. خبرش همه جا میپیچد. امکان اطلاع از مشکلات مردم و سعی در رفع آن را با واسطه گری مهیا میکند. زمینه برای ارتباط طولانی مدت و برنامه ریزی شده را مهیا میکند. 👈شاید اگر روحانی دیگری به روستای ما میرفت هر چند در علم و یا تقوا و سخنوری و روضه خوانی خیلی موفّقتر بود ولی احتمالا برخی از تأثیرات مطلوب را نمیگذاشت. ✔همان تأثیراتی که اگر این روحانی از خودشان بود میتوانست در میان آنها بگذارد. مجرایی برای ارتباط بعدی آنها باشد. یخ های ایجاد ارتباط به راحتی برایشان باز میشد. احساس قرابت بیشتری میکردند. از اینکه این روحانی تولید داخل است لذّت میبردند! احساس خود کفایی میکردند! احساس قدرت و استقلال میکردند و... 👈از همینجاست که رسولان الهی از جمله ی همین انسانها مبعوث شدند. ملائکه نیامدند. و باز شاید از همینجاست که در قرآن کریم انبیاء الهی معمولا برای انذار قوم خودشان مبعوث میشدند و دلسوزانه ندای (یا قومِ) سر میدادند. یکی از جنس خودشان و از منطقه و نوع زندگی خودشان. یکی از خودشان! قابل تأمل نیست؟! این نوع تبلیغ هم در خود مبلغ و هم در مخاطبین تاثیر گذار است. ⚪رفقا دیده اید که در روایت آمده است که: «المؤمنُ کالجبلِ الراسخِ لا تُحرِّکُه العَواصِف»؟! یعنی ایمانش به جایی رسیده که هیچ بادی آن را نمیبرد! مانند کوه پایدار و مستحکم است. کوه آنقدر ریشه دار و سنگین و با وقار است که هیچ بادی نمیتواند آن را حرکت دهد. 🔹ولی یک نکته ی دیگر نیز در این تشبیه وجود دارد. کوه اثر دیگری نیز در عالم دارد. همان اثری که در قرآن کریم آمده که: «و الجبالَ أوتاداً»؛ این کوهها مانند میخهایی محکم زمین را نگه داشته است! از عجایب است. ✅به همین قیاس وقتی روحانی مؤمنی که در ایمانش راسخ است در میان فامیل و اطرافیانش قرار میگیرد همه را آرام میکند! مانند میخهایی خیمه ی ایمان را بر سر جامعه محکم میکند. هر که به او نگاه کند آرامش ایمانی میگیرد! 👈هر چند امری تشکیکی است. اگر ایمان این روحانی قویتر و حضورش با کیفیت تر باشد و توجّه به او نیز بیشتر و استکبار کمتر شود غم و حزنها را با خود میبرد!