🔸«أسّ المطالب»🔸 رفقا گویا انسان قدیم و جدید تفاوت زیادی در کدام دانی ها و أسّ المطالب پیدا کرده اند. اگر این را خوب درک نکنیم عمق تفاوت علوم نوین مدرن را با علوم قدیم درک نمیکنیم. مدام دچار سوء تفاهم میشود. نمیفهیم که چرا قدیم مایل به علوم کلّی و استدلال بودند و جدید مایل به علوم جزئی و توصیفات منسجم. 🔴حکمای قدیم اساسی ترین مطلب در نحوه مواجهه با اشیاء را در سه پرسش اصلی خلاصه میکردند. گاهی مطلب أیّ را نیز اضافه میکردند و چهار پرسش میشد. اینها اصول پرسشها بودند. سؤالات را به اصلی و فرعی تقسیم کرده بودند. 👈منظورشان از پرسش اصلی و فرعی چیست؟ خواجه در شرح اشارات میگوید: 📖«المطالب العلمية تنقسم إلى أصول و إلى فروع، و الأصول هي الكلية التي لا بد منها و لا يقوم غيرها مقامها و يسمى بالأمهات، و الفروع هي الجزئية التي عنها بد في بعض المواضع و يمكن أن يقوم غيرها مقامها» 👈در علم منطق قبل از آنکه به بیان فکر صحیح و سقیم بپردازند یک سؤال شناسی دقیقی را مطرح کرده بودند. انواع مطالب را دسته بندی کرده بودند. این هم کار ارسطو بود. 🔹با مقداری تسامح برای تسهیل در انتقال معنا و تلخیص آن را بیان میکنم. ابتدا به پرسش از هستی و نیستی آن شیء بعد از تصوّر اجمالی از آن میپرداختند. به عقیده ی آنها تا از این گردنه عبور نکنیم و در آن شک داشته باشیم بحثهای دیگر فایده ی چندانی ندارد. به این پرسش مطلب هل میگفتند. 👈اگر از این گردنه عبور شد به شکل واقعی از صورت و نوع وجود آن شیء پرسش میکردند. به این پرسش مطلب ما میگفتند. گاهی به اوّلی پرسش از وجود اوّل و به دوّمی پرسش از وجود ثانی شیء میگفتند. 👈بعد از این دو پرسش، آخرین پرسشی که برایشان مهم بود این بود که هدف از وجود این شیء چیست. یکی از کارهای ارسطو در تاریخ فلسفه این بود که این پرسش را خیلی برجسته به چشم آورد. با این پرسش کمال شیء را تشخیص میدادند. 👈نوعی پرسش از وجود ثالث شیء بود. وجودی که وجود کمالی آن است. به این پرسش مطلب لِمَ میگفتند. به اعتقاد آنها بعد از پاسخ به این سه پرسش دیگر بحثی اساسی باقی نمانده و علم تام به شیء حاصل میشود. 👈همه ی شکها پیرامون آن شیء از میان میرود. دیگر چیزی نمی ماند تا نفس انسانی شوقی برای دانستنش پیرامون آن شیء داشته باشد. اساسی ترین پرسشها پیرامون امورات عالم یا همان اسّ المطالب همینها بود! 👈پرسش از چیستی، هستی و چرایی! ارسطو این مباحث را در مقاله ی دوم از کتاب برهان ارگانون آورده است. این تقریر مسکویه در هوامل و شوامل بود. ⚪اگر بخواهم بیانی فنّی تر از آنچه گذشت بیان کنم باید گفت ابتدا باید از چیستی لفظی چیزی پرسید زیرا تا معنای لفظی را ندانیم نمیتوانیم از وجود آن سؤال کنیم. این همان تقدّم مطلب ما شارحه بر مطلب هل بسیطه است. 👈در ادامه از وجود داشتن آن شیء پرسش میکنیم و سپس به دنبال پرسش از ماهیت آن شیء هستیم. این همان تقدّم مطلب هل بسیط بر ما حقیقیه است. 👈دلیلش هم روشن است. چیزی که وجود ندارد ماهیت ندارد. از همینجاست که گفته میشود بیان حدّ چیزی قبل از اثبات وجودش شرح اسم است و بعد از آن بیان ماهیّت واقعی آن. 👈در ادامه باید دانست مطلب ما حقیقیه بر مطلب هل مرکّب مقدّم است. زیرا تا ماهیت چیزی معلوم نباشد نمیتوان از وجود چیزی برای آن و احکام آن پرسش نمود. 🔹خلاصه اینکه ترتيب منطقى مطالب از این قرار است: ما شارحه، هل بسيط، ما حقيقيه، هل مركّب، لم اثبات، لم ثبوت. مطلب لم (اعم از لم اثبات و لم ثبوت) از جهتى بر مطلب‏ هل‏ (اعم از هل بسيط و هل مركّب) مقدّم و از جهتى ديگر متأخر است. 👈از اين‏جهت تقدّم دارد كه تا علت تصديق امرى روشن نباشد تصديق وجود مطلوب حاصل نم‏یشود، و از اين‏جهت متأخر است كه طلب علت وجود چيزى بعد از وجود آن چيز مطرح میشود. 👈پرسش از چیستی و هستی را موکول به علم فلسفه الهی میکردند. در پاسخ به پرسش چرایی نیز در مورد علل نهایی که خودشان معلول چیز دیگر نیستند نیز در فلسفه الهی بحث میکردند. 👈اما در زمینه علل و چراهای نزدیکتر و جزئی آنها را به عهده ی علوم دیگر میگذاشتند. همچنین پاسخ دیگر سؤالات فرعی مانند سؤال از چگونگیها و چندیها و کجائیها و کیها ، همه بر عهده علوم جزئی دیگر بود. 🔹قبل از شروع بحث در علوم باید تصوّر صحیحی از موضوع دانش داشت. این امر بر عهده ی مطلب ما حقیقیه است. وجود داشتن موضوع دانش را نیز با مطلب هل بسیط دنبال میکنیم. این دو مطلب از مبادی علوم هستند. در ادامه مسائل علوم همان مفاد هل مرکّبند. زیرا مسأله قضیه ای است که در آن محمولی بر موضوعی حمل میشود. اثبات شیء لشیء است. 👈اثبات محمول برای موضوع نیز از طریق حد وسط و برهان است و حدّ وسط نیز همان مطلب لمَ است. لذا برای اثبات مطالب هل مرکّب باید از مطلب لم که یا علّت وجود است یا علّت تصدیق استفاده کرد. براهین علوم به مطلب لمَ تکیه میکند.