⚪هنوز هم حرفهای زیادی برای گفتن داشته و میتوان از آن بهره ها برد. قرابت بیشتری به برخی مقولات دینی و امور معنوی دارد. از اینجاست که خود شیخ اشراق در ابتدای حکمة الاشراق معتقد است که اساسا این کتاب را تنها آنهایی میتوانند بفهمند و وارد بحثش شوند که لااقل دو شرط داشته باشند! 👈یکی اینکه بارقه الهی را تجربه کرده باشد و دیگر اینکه این تجربه را توانسته باشد ملکه کند تا بتواند هنگام نیاز آنها را حاضر کرده و احکامش را استنباط نماید! 📖«أقل درجات قارئ هذا الكتاب ان يكون قد ورد عليه البارق الالهى و صار وروده ملكة» 👈شهرزوری در تفسیر این عبارت در شرح خود با بیان دقیقی این برقها را «اکسیر حکمت» دانسته و میگوید: 📖«البارق الالهى عبارة عن انوار الفائضة على النفوس الناطقة عن المجردات العقلية عقب الرياضات و المجاهدات و الاشتغال بالأمور العلوية الروحانية و بتلك الانوار و البوارق تعلم المجردات و احوالها، و هو اكسير الحكمة...فاذا لم تحصل له هذه الانوار لا يفهم ما يقال من معرفة ذواتها و صفاتها ... و انما قيّده بقوله؛ «و صار وروده ملكة»، لأنه ان لم يصير الورود ملكة ثابتة مستقرة تلحظه النفس و تتصوره و يتمكن من ضبطه و استثباته لا يمكنها ان يبتنى عليه ما يحتاج اليه من الاحكام ...» 👈البته این شرط حدّ اقلی است و مطلوبش همان است که شخص به درجه ی فنا رسیده باشد یا به تعبیر دیگر به نور طامس واصل شده باشد و به تعبیر قطب الدّین شیرازی در شرح حکمة الاشراق: 📖«هذه أقلّ الدّرجات، و أعظمها أن تحصل له الملكة التّامّة الطّامسة، و هى آخر المراتب» 👈خود شیخ اشراق در مطارحات در این زمینه میگوید: 📖«و امّا اصحاب السلوك فانّهم جرّبوا فى انفسهم انوارا ملذّة غاية اللذّة، و هم فى حياتهم الدنياويّة: فللمبتدئ نور خاطف، و للمتوسّط نور ثابت، و للفاضل نور طامس و مشاهدة علويّ» ⚪آنچه برای حقیر با تتبع زیاد و دقیق آثار شیخ اشراق روشن شده آن است که شیخ اشراق ذوب در عبارات شیخ الرئیس بو علی سیناست. طوری که گویا همه عباراتش را حفظ کرده و در وجود خود هضم نموده و با تلاشی رشد داده است! معمولا در صدد رشد دادن به مباحث بوعلی سیناست. 👈عمده مباحث او در حکمت اشراق یا به تعبیر خودش در مطارحات فقه الانوار نیز به گونه ای مبتنی بر طرح کلّی ابن سینا در نمط نهم اشارات است. 👈هر چند بسیار به آن پر و بال و شاخ و برگ داده است. بسیار آن را غنی کرده هم از نظر بحثی و هم از نظر کشفی. 🔴تتبّع در آثار شیخ اشراق گویای آن است که وی به شکل لطیفی سعی نموده مباحث را با این انوار استنباط کند! در مباحث وی هم میتوان دستور العملهایی برای وصول به این انوار را دید و هم کیفیت تأثیر این انوار در مکاشفات صوری و وحی و الهامات و هم کیفیت تأثیر این انوار در قدرتهای برتر و کرامات و تأثیر در عالم! 👈مثلا در انتهای انتهای تلویح ثالث از مورد رابع کتاب تلویحات در بیان دقیقی آثار این انوار را مبتنی بر قوه متخیّله در مشاهدات تبیین میکند: 📖«... فاذا قلّت الشواغل فيقع للنفس خلسة الى جانب القدس فانتقشت بنقش غيبىّ فقد ينطوى سريعا ...» 👈 و یا در انتهای کتاب مطارحات به بحث از تأثیر این انوار در قدرتهای برتر میپردازد: 📖«أمّا القدرة فإنّها تحصل له بالنور الشارق علیه ...فالنفس من جوهر القدس اذا انفعلت بالنور و اکتست لباس الشروق أثّرت و فعلت فتومئ فیحصل الشیء بایمائها و تتصوّر فیقع علی حسب تصوّرها ...» 👈در ادامه به کیفیت تأثیر این نور در قدرتهای مختلف اشاره میکند. در اینجاست که مبتنی بر همین امر به تبیین رئیس طبیعی عالم یا همان امام معصوم در ادبیات شیعی میپردازد. در الواح عمادی نیز این بحث را به گونه ای تفصیل داده است. 🔹همچنین در کتبش اشاراتی به دستور العملهای شرعی و اجمالی برای وصول به این برقها و اشراقات دارد؛ به عنوان نمونه یکی در اواخر تلویحات به دستور العملی خاص برای این منظور میپردازد. 👈در کتب دیگرش هم جسته و گریخته نکاتی در این زمینه ها آورده است؛ در پرتو نامه که به لغت پارسی نگاشته میگوید: 📖«هر كه در ملكوت فكرى دائم كند، و از لذّات حسّى و از مطاعم پرهيز كند الا بقدر حاجت و بشب نماز كند، و بر بيدار داشتن شب مواظبت نمايد، و وحى الهى بسيار خواند و تلطيف سر كند بافكار لطيف، و نفس را در بعضى اوقات تطريب نمايد، و با ملاى اعلى مناجات كند و تملّق كند، انوارى برو اندازند هم چو برق خاطف، و متتابع شود چنانكه در غير وقت رياضت نيز آيند. و باشد كه صورتهاى خوب نيز بيند. و باشد كه نفس را خطفه‏اى عظيم افتد بعالم غيب. و در حسّ مشترك روشنائى افتد روشن‏تر از آفتاب، و لذّتى با او. اين نور روشن‏روانان را ملكه شود، كه هر وقت كه خواهند يابند و عروج كنند بعالم نور و در حفظهاى لطيف ... و روشن‏روانان در آخرت اين را ظاهرتر از محسوسات بصر بينند و روشن‏تر از همه روشنائيها ...»