✋مراد باطنی اینها از این جمله که: «انسان در انتخاب عقایدش آزاد است» این است که انسان آزاد است بسته به تمایلش هر عقیده ای را مصرف کند! 🔹وقتی در این امر دقّت کنیم متوجّه میشویم مناط اعتبار عقاید دیگر صدق آنها به معنای اثبات مطابقت آنها با نفس الامر نیست بلکه منفعت آنها برای انسان مصرف گراست. 👈مطلبی حقیقت دارد که مطابق امیال من باشد نه آنچه صادق است ولو من آن را نپسندم. 👈حال که چنین است میتوان بهتر درک کرد که چرا میگویند حجاب باید آزاد باشد. باید خود انسانها انتخاب کنند. ⚪وقتی مقداری در باطن این دعاوی بیشتر کنکاش کنیم سر از اینجا بیرون می آورد که من لزوما با دین مشکلی ندارم ولی در تعارض بین دین و انسان این انسان و خواسته ی اوست که برایم مقدّم است. 👈دین تنها آن قسمتهایش خوب است که مزاحم با خواست انسان نباشد و الا باید به خواست او احترام گذاشت! آنچه بالذّات مقدّس و محترم است خواست و انتخاب انسان است! 👈باز مقداری که بیشتر دقّت کنیم به اینجا میرسیم که اصلا آن قسمتهایی از دین نیز که خوب است چون انسان پسند است خوب است. حتّی معنویّت دینی و حسّ و حال خوب آن نیز به خاطر انسان خوب است. 👈معنویّت دینی نیز در چنین تفکری معنویّتی کالایی و در سبد مصرف انسان متکبّر مصرف گراست. 😳حتّی گاهی برای برخی حجاب چون انتخاب خودشان است خوب است! جلّ الخالق! ا اینجاست که میبینی جز در حجاب در اکثر مواضع دیگر یک مادی گرای لیبرال تمام عیار است! 👈بیشتر که دقّت کنیم اصلا مسأله این میشود که دین هیچ ارزشی ندارد و هر چه ارزش است همان انسان و آزادی اوست! ✔این را نیز وقتی خوب باز کنیم معنایش این است که معبود نهایی خود انسان است. انانیّت محض! این همان مخّ الحاد و نفسانیّت پنهان در دنیای مدرن است. در عمق و نهاد آن دین و خدایی ورای انسان وجود ندارد. 👈البته اگر میلت میکشد و میپسندی خدایی هم باشد اشکالی ندارد. چون تمایل داری و برای انسان نفع دارد پس خدا را هم قبول کن چون خودت را قبول داری! اگر هم هزینه ی حذف خدا برایت گزاف است و زندگی بی خدا برایت نمی ارزد اشکالی ندارد قبولش کن! سبحان الله😳 🔻انسان جدید مدعی یک کشف کپرنیکی بزرگ شده است! اینکه چرخ هستی بر محور خدا نمیچرخد بلکه بر محور انسان میچرخد. آری مسأله این است. اگر خدایی هم هست انسان خودش خدای خدایش است! خودش مالک و خالق خدایش است!🔺 👈چنین خدایی اگر هم قبول شد اصلا نباید امر و نهیی داشته باشد! این انسان است که له الخلق و الامر! از همینجاست که میفهمیم چرا اینها اینقدر از شریعت بدشان می آید! چرا اینقدر اگر از امام علی و امام حسین علیهما السلام هم فرضا خوششان بیاید از امام صادق دیگر در باطنشان گریزانند! 🔹ولی بسیار منافق است. چرا؟ چون در ابتدا با عدم توجّه به حقائق و نه انکار آنها و با مطرح کردن خواست انسان شروع میکند و در ادامه یکی یکی از پشت به حقائق خنجر زده و آنها را نفی میکند تا بتواند خود را بر مسند حکمرانی عالم بنشاند! ✔از اینجاست که سرّ تقدّس مفهوم آزادی را در دنیای امروزی بهتر درک میکنیم. آزادی آن روی سکه انسان گرایی و اصالت دادن به انسان در برابر هر حقیقت دیگر است. آن روی سکّه استکبار و استعلاء و تفرعون امروزی انسان است. در چنین فضایی مفهومی بسیار کلیدی است. 🔻وقتی انسان گرایی در برابر خدا گرایی یا حق گرایی به شکل نظریه و فلسفه برای فرد یا جامعه ای ظهور کرد باید دانست مبتلا به بیماری مهلک (سرطان استکبار) شده است. اگر زود معالجه نکند همه ی وجودش را گرفته و فرد و جامعه را به هلاکت دنیا و آخرت میکشاند🔺 👈آری امروزه اين فضای مسموم انانيت و استكبار انساني كه خود مولود سلسله جریانات پیچیده و مشکوک است به جایی رسیده که انسانها عقایدشان را هم در سبد مصرف میبینند. 👈بلکه معنویتشان هم در سبد مصرف است. در ادامه دینشان هم کالایی و در سبد مصرف است. ✋از اینجاست که میبینی یک انسان بی حجاب گاهی در درونش بدون احساس عذاب وجدان به یک جمع عرفی معقولی بین بی حجابی با اعتکاف و زیارت و آنتالیا رفتن و... میرسد!!! چون محور خودش و لذت و پسندش است. تعارضی باقی نمیماند. 👈اومانیسم و خودمحوری باعث نگاه مصرفی به همه امور میشود زیرا محور انسان و خود است و از جمله اين امور نيز عقائد است. یعنی عقیده ای حقّ است که من به آن علاقه مند باشم و همه آزاد هستند هر جور دوست دارند فکر کنند 🔴ولی چه باید گفت؟! باید گفت ای نطفه ی بد بو چه میگویی؟! ای جیفه ی کرم زده چه میگویی؟! ای انسان ضعیف که نه مالک موتت هستی و نه حیاتت و نه سلامتت و نه بیماریت و نه ...چه میگویی؟! از کدام کبریاییت سخن میگویی؟! ای متوهّم غافل رانده شده از عالم حقیقت چه میگویی؟! از کدام عظمت و بزرگی حرف میزنی؟! ای عبد چه میگویی؟! ای مملوک چه میگویی؟!