باسمه تبارک و تعالی (۲۰۱)
«تقوای موضوع شناسی»
«جهاد تبیین و نظریه مارپیچ سکوت و گرداب سقوط»
🔴در رساله های شرعی نوشته شده یادگیری احکامی که مورد ابتلا شخص است بر او واجب است. به این معنا که اگر آن موارد محقّق شد و به واسطه جهل به حکم شرعی انسان دچار عصیان شد عذری نداشته و مستحقّ عقوبت است. حرف درستی است. این احکام نیامده تا در دل کتابها بماند! آمده تا یاد گرفته شده و عمل شود.
👈ولی این مسأله یک طرف دیگری هم دارد که معمولا از آن غفلت میشود. آن هم این است که یادگیری موضوعات و شقوق مبتلا به آن که باعث تفاوت احکام میشود نیز لازم است.
👈زیرا اگر به واسطه جهل به موضوعات مبتلا به انسان دچار خطای در تطبیق حکم شده و غرض شارع را از احکامش تأمین نکرد نیز عذری نداشته و مستحقّ عقوبت است.
✋این احکام الهی نیامده تا تنها ابتلائی در ظرف علم ما به آنها باشد که آیا اهل اطاعتیم یا عصیان! اهل انقیادیم یا تجرّی!
👈به خاطر همین است که فقهاء حکم به یادگیری احکام مبتلا به داده و جهل به آنها را رافع عذر نمیدانند.
🔹اگر چنین است جهل به موضوعات مبتلا به نیز میتواند همینطور باشد. یعنی ولو در ظاهر چنین جاهلی، انسان متشرّعی است و به دنبال عمل به احکام است ولی در واقع در حال معصیت است. مطیع ظاهری و عاصی واقعی است. «ما أبالی ائتمنت خائنا أو مضیّعا» میشود.
👈آری اگر در حدّ توانش به دنبال درک احکام مبتلا به و شناخت موضوعات مبتلا به رفت و بعد از آن مشکلی رخ داد دیگر معذور است.
👈این مسأله مخصوصا در مورد علما و نخبگان که تأثیر کلان اجتماعی داشته و مواضع آنها مورد تقلید قرار میگرید بسیار جدّی تر است.