🔹راه برای رسیدن به خدا زیاد است. در قرآن کریم برای رسیدن به خدا راه های فراوانی توصیه شده است. انسانها متفاوتند. راه ها هم متفاوتند ولی راهند! 👈مثلا یک راهش این است که اهل ایمان و عمل صالح و جوانمردانه موحّد بودن باشیم. عیّارانه عمل صالح کنیم و جوانمردانه پایش بایستیم و احدی را در آن دخالت ندهیم. خودش یک راهی است. لطف خودش را دارد: 📖«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» 👈راه دیگرش راه ذکر و عبادت است که آن هم لطفی دارد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدينَ * وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ» 👈راه دیگری هم داریم که مثلا مراقبه و حضور است. اینها زیاد است و شاید خوب باشد یک بار از آنها صحبت کنیم. ⚪ولی به نظرم یک راه دیگری هم هست و آن راه تأسّی و محبّت به اولیاء الهی است. عمل کردن و شوق و اشتیاق از آن جهت که رسول خدا اینگونه بود و موالیمان اینطور بودند! این خودش یک راه است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله الگوی همگان است. در این شکی نیست. ولی شاید یکی از معانی اسوه قرار دادن رسول اکرم همین باشد. یعنی تشبّه از روی محبّت! واقعا به انسان نیروی غریبی میدهد. معنویّت میدهد. محبّت می آورد. 🔹در همین زمینه تدبّر در جریان امیر المؤمنین علی علیه السلام در کوفه با فالوده ی کوفی قابل تأمّل است. این جریان در روایات ما به دو صورت نقل شده است. 👈یکی از طریق عبد الله بن شریک عامری از حبّة عُرَنی که نقل میکند که سفره ای را جلوی امیر المؤمنین علی علیه السلام پهن کردند که در آن فالوده ای بود! 👈حضرت نگاهش به صفاء و خوبی آن افتاد و انگشتی زد ولی سریع انگشتش را پاک کرد و نخورد! فرمودند طعام پاک و حلالی است ولی من دوست ندارم خودم را به این چیزها عادت دهم! نوعی مبارزه با نفس: 📖«إِنَّ الْحَلَالَ طَيِّبٌ وَ مَا هُوَ بِحَرَامٍ وَ لَكِنِّي أَكْرَهُ أَنْ أُعَوِّدَ نَفْسِي مَا لَمْ أُعَوِّدْهَا ارْفَعُوهُ عَنِّي فَرَفَعُوهُ» 👈جریان فالوده کوفی در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام به گونه ای دیگر نقل شده است. شاید هم مورد دیگری بوده است. 👈مرحوم برقی در محاسن نقل میکند که حضرت وقتی با عده ای از اصحابشان در رحبه نشسته بودند که برای ایشان فالوده ای به هدیه آوردند! حضرت به اصحابشان فرمودند بسم الله بخورید! 👈ولی خودشان وقتی دستشان را دراز کردند که میل کنند نخوردند! از ایشان پرسیدند که شما به ما امر کردید که دستانمان را دراز کنیم و بخوریم ولی خودتان دستتان را دراز کردید ولی باز پس کشیدید! 👈حضرت فرمودند به یاد رسول الله افتادم که چنین چیزی نخورد! به همین دلیل دلم نیامد از آن بخورم! 📖«إِنِّي ذَكَرْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمْ يَأْكُلْهُ فَكَرِهْتُ أَكْلَهُ» 😢چقدر زیبا و عاشقانه! منظورم همین است. مراد حضرت این نبود که فالوده مکروه است! در همان نقل حبّه عُرنی هم دیدیم که ایشان فرمود طعام طیّبی است ولی نمیخواهم خودم را عادت دهم. جایی هم ندیدم که چنین فالوده ای را کسی گفته باشد مکروه است. 👈مرادم این نوع از تأسّی است. خودش یک روش برای مبارزه با نفس است. ولی روشی که در دلش محبّت خوابیده است. آری: 📖«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً» 🔹رفقا خواندن و انس با سنن النبی صلی الله علیه و آله و سنن الائمة علیهم السلام فقط برای آن نیست که بدانیم چه میکرده اند؟! خب آن هم خیلی خوب است. درس آموز است. به نظرم کارکرد مهمش میتواند همین تشبّه حبّی و استفاده از نیروی معنوی آن در رام کردن نفس به شکل فعّالانه و تبدیل تهدید به فرصت باشد. 👈از این محبّت کارها بر می آید! سوزَش انسان را عجیب تکان میدهد! متحوّل میکند! یک عشق ناب و ملموس ولی توحیدی! میانبری برای عشق به خداست. ⚪بنده ی حقیر سراپا تقصیر که خودم را بهتر میشناسم میدانم خیلی مشکل دارم. ولی گاهی که به خاطر امر دنیایی عادتا باید خیلی عصبانی شوم اگر به یاد رسول خدا بیافتم آرام میشوم! به یاد اینکه: «لا تغضبه الدّنیا و ما کان لها»! مثل آبی روی آتش غضب میشود. تازه محبّت هم می آورد. نه اینکه مرتاضانه کفّ نفسی رخ دهد! دل نرم هم میشود! محبّت هم افزوده میشود!