👈بعد از رسیدن به فهم دینی مسأله ی اصلی ابلاغ و انذار است. ابلاغ و انذار ادبیات دیگری میطلبد! علم دیگری نیاز دارد. نیازی به استدلال و استنباط ندارد. عمده وسیله اش بلاغت کاربردی و توصیف است. 👈هوش تبلیغی میخواهد! مخاطب شناسی و زمان شناسی میخواهد! اطلاعات فراگیر و عمیق در همه ی عرصه های دینی میخواهد! یک توصیف گری قوی میخواهد. یادگیری روش اقناع، اسکات، خطابه و روضه خوانی میخواهد. 👈آیا اینها را به طلاب یاد میدهند؟! آیا در دروس حوزوی کاری برای تبلیغ انجام میدهند؟! قسمت نخست آیه ی نفر اجتهاد است ولی قسمت دوّم آن که دیگر تبلیغ است. 👈ولی علوم حوزوی عمدتا برای قسمت نخست طرّاحی شده است. گویا تبلیغ نیاز به دانش خاص یا مهارت خاصی ندارد! در صورتی که همه میدانیم اینطور نیست. ✋بلکه اساسا میتوان گفت یکی از دلایل تورّم و افسارگسیختگی علومی مانند علم اصول همین است که از ضرورت تبلیغ غفلت شده است. 👈قسمت دوّم بودن تبلیغ در آیه ی نفر به معنای نوعی غایت بودن آن است. اگر تبلیغ در جایگاه مناسب خود قرار میگرفت خودش تأثیر شایانی در همان قسمت اوّل داشت. 👈افرادی که از همان ابتدا با عالم تبلیغ دست و پنچه نرم میکنند نحوه ی درس خواندن و امیال و افکارشان هم متفاوت میشود. اولویتهایشان تفاوت میکند. البته گاهی آسیبهایی هم دارد ولی فعلا کاری به آنها ندارم. ⚪در کتابخانه منزل توجّهم به یک کتاب خاصی معطوف شد. برای یکی از علمای قبل بود و مجموعه آثار ایشان چیزی بیش از ۲۰ جلد بود. اینها را باز میکردم و عمدتا در فن اصول و فقه و حواشی فلسفه و مانند آن بود. 👈همینکه اینها را تورّق میکردم به این فکر میکردم واقعا بسیاری از اینها فقط به درد همان فضای حوزه میخورد و به درد مردم نمیخورد! به تعبیر متعدی نیست بلکه لازم است! 👈مثلا اگر کسی به اینها مسلّط شود در تبلیغش چقدر مؤثّر است؟! البته محتوای متقن به او میدهد ولی تبلیغ خیلی چیزهای ضروری دیگر هم لازم دارد. 💡اینجا بود که به ذهنم خطور کرد که ما برای تبلیغ به چهار سنخ دانایی نیاز داریم: «دانایی صناعتی، حکمتی، معرفتی و عملیاتی» ✅یکی دانایی صناعتی که همان چیزی است که ما در حوزه ها تقریبا همه ی وقتمان را به آن اختصاص میدهیم. همان دقایق استدلال و استنباط و فهم متن در اصول و فقه و فلسفه و ادبیات و رجال. ✅دیگر دانایی حکمتی که همان چیزی است که از سنخ سخنهای عمیق و صحیح و حکیمانه است. همان چیزی که عمل به آن باعث سعادت انسانها میشود. همان تسلّط واقعی به آیات قرآن کریم و روایات به شکل بررسی شده و متقن. متأسّفانه نوعا حوزه های ما این حوزه ی بسیار مهم را به فعالیت شخصی افراد سپرده است. ✅و سوّم هم دانایی معرفتی که همان چیزی است که از سنخ تحلیل و اطلاعاتی در عرصه های مختلف علوم بشری و انسانی با گرایش دینی است. این که ما واقعا در آن ضعف مفرطی داریم. امروزه با توجّه به گسترش سواد و دانایی در بین مردم این نوع دانایی به شکلی یکی از ضرورتهای ما شده است. دیگر مثل قدیم با طبقه عوام مواجه نیستیم. با قومی مواجه هستیم که اگر بخواهیم با لسان آنها تبلیغ کنیم باید در سطح آنها بتوانیم بیاندیشیم و پاسخ پرسشهای چنین ذهنهایی را بدهیم. ✅و چهارم هم دانایی عملیاتی که همان نوع دانایی خاص فرآیند تبلیغ مانند مخاطب شناسی و آشنایی عملی با فنون تبلیغ و ظرافتهای آن و همچنین تنظیم و تنسیق داناییهای دیگر در جهت تبلیغ به شکل مطلوب است. 👈یکی از مشکلات جدّی ما در امر تبلیغ آن است که هر چند در دانایی صناعتی توانمندی بالایی پیدا کنیم در دانایی حکمتی، معرفتی و عملیاتی مشکل داریم. ✋به راستی اگر شخصی به درجه ی اجتهاد برسد میتواند از پس تبلیغ در یک دانشگاه و یا حتی یک روستا بی آید؟! هیچ تضمینی نیست. 👈توقّعی هم نیست. زیرا اصلا شغلش طوری است که گویا قرار نیست تبلیغی بکند! برای آن ساخته شده که استفتاء فقهی کنند و او نیز اجتهاد کند. علم کلامی هم که گاهی به شکل شبه تزیینی میخوانند به نوعی تاریخ کلام بیشتر شباهت دارد تا کلامی متناسب با عصر حاضر! 🔴اما راهکار چیست؟ یکی آنکه طلاب از همان سالهای ابتدایی کم کم به شکل برنامه ریزی شده گاهی به شکل کار آموزی وَر دست برخی مبلّغین به مناطق یا دانشگاه ها و مدارس اعزام شوند. از نزدیک آشنا شوند. یک تأثیر مهمی روی روان و اندیشه و مطالبات و مهارت آموزی او میگذارد. 👈دیگر اینکه به شکل هوشمندی در تدوین متون درسی حوزوی بازنگری شده و صرفا غایت این کتب اجتهاد نبوده و دورخیز آن را تبلیغ نیز قرار دهند. البته این بحث بسیاری دارد. 👈همچنین به غنی سازی اطلاعاتی ذهن طلاب نسبت به سطحی از آگاهی های نوین دانشهای بشری هم اهتمام ورزیده شود. انس با قرآن و روایات به نیّت استفاده عملیاتی از آن در تبلیغ مورد تأکید و برنامه ریزی قرار گیرد.