زنان و دختران خرمشهری، یک لحظه آرام و قرار نداشتند 🔸️جنگ که شروع شد، زندگی مردم خرمشهر خواسته و ناخواسته با آن پیوند خورد. صدام قصد کرده بود، خرمشهر را سه روزه بگیرد. اما وقتی نیروهایش به نزدیکی خرمشهر رسیدند با مقاومت سرسختانه نیروهای مردمی مواجه شدند. 🔸️مردم خرمشهر ۳۵ روز مقاومت کردند و جلوی ورود عراقی ها را به شهر گرفتند. آنچه در این روزهای سخت قابل توجه بود، حضور چشمگیر زنان و دختران در صف مدافعین شهر بود که صفحه هایی از تاریخ کشورمان را شجاعت و استقامت این زنان پر کرده است. حالا بعد از گذشت این سال ها، تعدادی از این بانوان با چاپ خاطرات شان حماسه زنان خرمشهری را ماندگار کرده اند. اگر دختران نبودند 🔸️زهره ستوده از زنان خرمشهریست که در مورد اولین روزهای جنگ می گوید: ساعت بین ده و نیم و یازده صبح بود که با صدای غرش ده ها هواپیما، سراسیمه بیرون دویدیم. شاید بیست یا سی هواپیما، همزمان در آسمان خرمشهر پرواز می کردند. 🔸️در مسجد جامع قیامتی بود. همه آمده بودند، ببینند چه باید کرد. جوانان به سرعت شروع به سازماندهی و گروه بندی کردند، سرگروه ها انتخاب و دستور کار مشخص شد. ایجاد هماهنگی ها میان سرگروه ها توسط حاج آقا نوری امام جمعه خرمشهر انجام می شد و بقیه افراد هم با هماهنگی با سرگروه ها عمل می کردند. 🔸️من و نسرین و مژگان کرم باشی هم به اینجا و آنجا می رفتیم و هر کاری که از دستمان بر می آمد، انجام می دادیم. محل استراحتمان بیمارستان مصدق بود. آنجا را به سایر جاها ترجیع می دادیم، هم به خاطر امنیت بیشترش و هم به خاطر خدماتی که می شد، انجامش داد. گاه در هفته سه بار خون می دادیم بی آنکه غذای کافی برای جبران خون از دست رفته داشته باشیم، اما نه ضعف می کردیم و نه سرگیجه می گرفتیم. 🔸️خیلی وقتا کشته ها را جمع و دفن می کردیم. حتی کندن قبر هم با خودمان بود. چاره ای نبود، مردان در ورودی خرمشهر نزدیک مناطق مرزی مستقر شده بودند تا جلوی پیشروی دشمن را بگیرند با این اوضاع اگر دختران به این کارها نمی رسیدند، اوضاع به مراتب بدتر می شد. متن کامل را در سایت بخوانید. 🔺️نویسنده: لیلا صادقی ✅ https://behdokht.ir/52422 #behdokht.ir