🔴
#داستان_جذاب
✅
#کودکی_که_خدا_را_دید!
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند:
🔹کسی می خواست به حج مشرّف شود. پسر کوچکش گفت: «پدر! کجا میروی؟» پدر گفت: «به خانهی خدا.»
🔹پسر خردسال تصوّر کرد که خدا، مانند هر صاحبخانهای در خانهاش زندگی میکند و میتوان او را در خانه اش دید؛ برای همین از پدرش خواست که او را هم با خود ببَرد. پدر گفت: «این کار، مناسب حال تو نیست.» پسر آنقدر گریست تا دل پدر را نرم کرد و همراه او به حج مشرّف شد.
🔹هنگام طواف کعبهی مقدّسه، پسر پرسید: «مگر اینجا خانه ی خدا نیست؟؛ پس، خود خدا کجا است؟» پدر پاسخی داد؛ امّا پسر گفت: «من برای این که خدا را ببینم، به خانهی او آمدهام.»؛ سپس فریادی کشید و بر زمین افتاد و از دنیا رفت!
🔹پدرش وحشتزده گفت: «آه! پسرم چه شد؟ آه! فرزندم! کجا رفتی؟» از گوشهی خانهی خدا، صدا آمد: «تو، به زیارت خانهی خدا آمدی و به آن رسیدی. او هم برای زیارت خود خدا آمد و به آن رسید!»
#لقاءالله،
#حج،
#نیت
🔵 وبگاه و کانال عالم عارف، حضرت استاد بِنیسی:
🆔
@benisiha_ir | 💻
benisiha.ir