مرا به قصهٔ مادربزرگ خواب مکن
غرورِ حوصله ام را چنین خراب مکن
به جستجوی تو در چشمهای من غوغاست
بیا و بخت دو دریاچه را سراب مکن
چرا در آینه تکرار میشوی هر شب؟
بس است چشم حريص مرا مجاب مكن
به بالهای تو بستند روزهای مرا
کنون که عمر عزیز منی، شتاب مکن
دو رودخانه به دریای چشمهایت ریخت
دو رود خسته و سرگشته را جواب مکن
#عبدالجبار_کاکایی
#غزل
@beytolghazal