#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
داستان
#تولد_تا_امامت_امام_زمان_عج
قسمت دوم
**
✨قاصدک از اینکه عروس خانم را بعد از مدتی ناراحتی، خوشحال و شادمان میدید، خدا را شکر کرد،😍
اما قاصدک از فکرها و کارهای عروس خانم چیزی متوجه نمیشد.🤔
قاصدک میدید عروس خانم از خوابهای 😴 عجیبوغریبی که دیده برای مادرش تعریف میکند.
🍁 خواب حضرت عیسی (ع) و جمعی از یاران او که به همراه پیامبری دیگر در خواب😴 او آمده بودند و آن پیامبر او را برای کسی خواستگاری کرده بود.👌
🍃این خوابهای شیرین برای عروس خانم هر شب تکرار میشد، طوری که همیشه در فکر آن شخص بود که او را برایش خواستگاری کرده بودند؛
⏮ به همین جهت، از دوری او ضعیف و بیمار شد و در بستر بیماری افتاد😞 و همه ناراحت او شدند😢 و پدربزرگ او همه کار برای او کرد، اما فایدهای نداشت.😕
💐 یک روز عروس خانم حرف عجیبی را به پدربزرگش گفت، به او گفت:
دستور دهید تمام مسلمانانی که در اینجا زندانی و اسیرند آزاد شوند.👌
وقتی زندانیان مسلمان آزاد شدند، عروس خانم خوشحال شد و کمی غذا 🍚خورد و حالش خوب شد.😍
#ادامه_دارد...
📚 منبع: کتاب با قاصدک ،نوشته محمد یوسفیان