سلام نیمه شب من ! سلام عابر تنها ! سلام حضرت باران! و شب به نیمه رسیده دوباره جمعه آمده اینجا و این غروب نشسته بر روی چهره ی دریا و مردمان همه خوابند به روی ناز بالش دنیا که فصل سرد زمین یک طلوع می خواهد طلوعی از پس هر ابر از پس یک نور طلوعی از دل هر خاک از جوانه ای پر شور سلام نیمه شب من سلام حقیقت هر صبح کجا به انتظار منی باز ؟ کدام خیمه ی تنها! منم جوانه این خاک و تو که آب حیاتی ببار بر دل مرده در این سیاهی شب ها سلام حضرت باران ! سلام عابر تنها! سلام نیمه شب من! ببار .. @bibliophil