سوار ماشین شدم ، چشم چرخوندم یه سیاهی ببینم ، جز سیاهی ندیدم . با خودم گفتم چقدر فاطمیه غریبه و امسال این کرونا غریب ترش کرده ، نفهمیدم کی رسیدم به خونه ، به دلم موند بوی اسفند، صدای نوحه توی شهر، پرچم سیاه یا زهرا .... امسال مادر و دعوت کنیم به روضه های خونگی مون ، خرج ش خواندن یه زیارت نامه دست جمعی با بچه ها و یه لیوان چای روضه است. مادر هوای بچه هاش داره ، مخصوصا حالا که غریب تر شدیم . مادر تو از حالا ما خبر داری ..... @bibliophil