🌸
بخشی از یادداشتم دربارهی کتاب انتقام/ این کتاب برای نوجوانهاست و به ماجرای شهادت حمزه عموی پیامبراکرم و گذشت کریمانه ایشان اشاره دارد.
نویسنده در لابهلای حوادث داستانی با تکیه بر ماجرای شهادت عموی پیامبر، قصد دارد شیرینی گذشت را نشان بدهد.
در این بین نویسنده از کشمکشهایی که سلمان در مدرسه با دوستانش دارد و فضای رقابتی مرسوم بین نوجوانها هم برای پیشبرد اهداف داستان استفاده کرده است.
در بخشی از داستان میخوانیم: (هند از حمزه کنیه به دل داشت و میخواست انتقام خون پدر، برادر و عمویش را که در جنگ بدر به وسیله حمزه کشته شده بودند، بگیرد.
هند به همه گفته بود تا انتقام خون عزیزانم را از محمد نگیرم خود را معطر نخواهم کرد. برای همین به وحشی گفت؛ اگر او را بکشد از مال دنیا بی نیازش میکند.
حامد گفت؛ (بقیهش رو من میدونم. وحشی حضرت حمزه رو میکشه و جگرش رو از سینه بیرون میکشه. بعد هم هند میاد و مثل وحشیها اون رو میخوره.)
سلمان چهره در هم کشید، حالش بد شده بود. به کتاب نگاه کرد. حامد درست گفته بود. برایش عجیب بود کسی بخواهد برای انتقام گرفتن، جگر کسی را بخورد.)
🌺 متن کامل در سایت ایبنا
https://www.ibna.ir/vdci5raprt1apy2.cbct.html
🆔
@bibliophil