گشتم همه جا بر در و دیوار حریم‌ت جایی ننوشته‌است، گنه کار نیاید **** _ می‌دانی چه کردم؟! خیال کردم خیلی می‌دانم. گمان بردم همان گونه که شیخ بهایی در معماری استادی تمام است و حرفش حجت برای بقیه، در آداب زیارت هم می‌تواند نظر بدهد. خیال باطل! خواستم هرکس نتواند پا به حرم بگذارد. خواستم سر در حرم (امام مهربانی‌ها) بر کتیبه‌ای ذکر بگذارم که تنها و تنها پاکان و شنوندگان پیغام سروش، لیاقت زیارت این آستان را داشته باشند. اما غلط بود. انگار که همه‌ی افکارم در این باره اشتباه بود و چه زود امام خود جواب این نادانی‌ام را دادند. متولی پیشم آمد. خوابی دیده بود در مورد من، او گفت؛ (امام رضا را به خواب دیده که فرموده‌اند کتیبه‌ی شیخ بهایی را بر در خانه‌ی ما نزنید.خانه‌ی ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمی‌شود و هرکس بخواهد می‌تواند بیاید.) شیخ دوباره گریست. بغضش ترکیده بود و امان نمی‌یافت تا حرف بزند. محمد علی و ابوالقاسم نمی‌توانستند چیزی بگویند تا او را آرام کنند. شیخ در همان حال حرفش را ادامه داد. _ یا ستار العیوب! در این بارگاه شاه و گدا راه دارند، درویش و غنی، قدیس و گنه‌کار. اینجا ضامن آهو چشم انتظار آنان است که از نفس خود فراری شده و مامنی می‌جویند. یا ستارالعیوب! از آنچه بر دلم رفته و مورد رضای رضایت نبود. بگذر. یا رضا! به توبه‌ام، بهاالدین محمد، شیخ بهایی بی بها، این خادم کمترینت را ببخش. شیخ زمزمه کرد و داخل بقعه رفت. کاش مولا پاسخ درستی و نادرستی همه را به همین سرعت و سادگی بدهد. 📒 کتاب غریب قریب/ سعید تشکری/ نشر کتابستان معرفت 🆔 @bibliophil