🔰خاطرات خودنگاشت #همسر_امام (۲۸)
✳️ پایان خانه به دوشی
🔸..صاحب خانه مردی بود بهنام «طاهری» و اصرار داشت آقا این خانه را بخرد و میگفت به هر صورتی که آقا راضی باشد میفروشم. آقا به برادر بزرگش آقای پسندیده نامهای نوشت که خانه ارث پدریاش و همچنین سهمیهاش را از یک باغچه بفروشد تا بتواند خانه را خریداری کند. قیمت خانه را شانزده هزار تومان تقویم کردند. دوازده هزار تومان از خمین تهیه شد ولی در بقیهاش گیر بودیم که ناگهان شخصی آمد و با اصرار پنجهزار تومان به صورت امانت پیش آقا گذاشت. علیالظاهر عازم کربلا بود . این پول مازاد بر خرجش بود ... آقا از او اجازه تصرف گرفته بود تا بعد باز پس دهد.
🔹آقا, فردای آن روز معامله منزل را تمام کرد. آقای #پسندیده هم بنا بود پولی در دو سه ماه آینده برایش بفرستد ... [اما] راهیان کربلا کارشان در تهران به بنبست کشیده میشود و هنوز هفتهای سپری نشده بود که صاحب امانت باز میگردد و [به آقا] میگوید آمدهایم پولمان را بگیریم ... آقا گفتند بهقدری ناراحت شدم که حد نداشت به خود تشر زدم که سید! آنها تو را امین دانستهاند و با طیب خاطر [به تو] اجازه تصرف دادند اما تو چرا تصرف کردی ... به آنها گفته بود... فردا بیایید. آنها رفتند ساعتی نگذشت که در زدند، مردی با پاکتی از پول وارد شد گفت آقا پسندیده فرستادهاند. معامله باغچه... انجام گرفت... امام پولها را شمردند درست بهاندازه پولی بود که از راهیان کربلا گرفته بود ...زندگینامه بانو #خدیجه_ثقفی (همسر امام) ص134
🔹🔹🔹
Bonyadtarikhbook.ir
🔸🔸🔸
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.