ماجرای یک ملاقات محرمانه با عبدالمالک ریگی-صفحه دوم 🔹قبل از این‌که ما به دیدن ریگی برویم، سردار ریگی‌ها در پاکستان به درخواست من در خصوص آزادی گروگان‌ها با مالک دیدار می‌کند. مالک هم می‌گوید حاضر است در ازای ۴۰۰ میلیون تومان و آزادی ۴ نفر از همدستانش، سربازان را آزاد کند. شاه سلیم خان هم زرنگی می‌کند که مالک این را با دست خط خودت بنویس. بعد هم اصل نامه را به مسئولان ایران می‌دهد و کپی‌اش را به ما. 🔸با این پیش‌زمینه بود که ما به دیدن ریگی رفتیم، وقتی وارد محل اقامت ریگی شدیم، بعد از ورود ما مالک داخل اتاق شد. او با هیچ‌کس دست نداد و دستکشی هم به دستانش پوشیده بود. همه در آن جلسه به نوبت با مالک حرف زدند و جمعا تا ساعت ۴ صبح طول کشید. هر چه ما گفتیم، او حرف‌مان را نپذیرفت. من حتی کمی تند شدم و گفتم تلنگری به او بزنم ببینم چه کار می‌کند، اما جواب مرا نداد و فقط لبخند می‌زد. 🔹شاه سلیم خان به مالک گفت کارهای تو هم خیانت به ریگی‌های ایران است و هم ریگی‌های پاکستان، مالک گفت: چطور؟ جواب داد: به این دلیل که از روزی که شما این سربازها را به گروگان گرفتی از درون ایران تا جایی که ما زندگی می‌کنیم، قدم به قدم سرباز گذاشته، خودت خوب می‌دانی که کلیه مایحتاج زندگی ما از ایران تأمین می‌شود، از مواد سوختی گرفته تا آرد و تاید. چرا که ما به ایران نزدیک‌تریم تا اولین مرکز پاکستان. 🔸مالک جواب داد: حاجی شما چقدر سست عنصرید! نباید این‌طوری باشید. من تا ۲ سال پیش نیازمند یک تکه نان بودم، اما الان امریکا آن قدر دلار برایم می‌ریزد که نمی‌دانم چطوری جمع‌شان كنم. بعد هم به ایرانی پول بده، هر کاری که دلت می‌خواهد انجام بدهد. 🔹وقتی مالک به پولی که امریکایی‌ها به او می‌دادند اشاره کرد، بلافاصله به او گفتم: بحث خوبی را پیش کشیدی، تو می‌گویی که با مشرک مبارزه می‌کنی، این را قبول داری که امریکا دشمن مسلمان‌هاست، فرقی هم ندارد ایرانی باشد یا فلسطینی یا پاکستانی امریکا به خاطر حمایت از اسراییل دشمن تمام مسلمان‌هاست. پس تو اگر مدعی مبارزه با مشرک هستی، به جای مبارزه با آمریکایی‌ها، چرا از آن‌ها پول می‌گیری؟ ... 🔸مالک به من گفت: حالا که تو رک حرف زدی، من هم رک می‌گویم که من به هیچ کس در ایران رحم نخواهم کرد. دستم به هر کی از فرماندار با استاندار و نیروی انتظامی و مردم عادی برسد، به گروگان می‌گیرم. 🔹ساعت ۴ صبح بود که همه به جز من رفتند بخوابند. من همین طور نشستم سر جایم، صاحبخانه که دید بیدارم گفت: چرا نمی‌خوابی؟ گفتم: می‌ترسم. گفت: از چی می‌ترسی؟ گفتم: این همه آدم مسلح، ما هم بی‌دفاع، ترس ندارد؟ گفت: شوخی نکن. گفتم: شوخی نمی‌کنم البته واقعیت این بود که خواب از سرم پریده بود. با این حال چند لحظه بعد با تلفن ماهواره‌ای ثریا برگشت و گفت: بیا اگر می‌خواهی به خانواده‌ات زنگ بزن که نپذیرفتم. بعد با هم صحبت کردیم. او گفت گروه ریگی حدود ۴۰۰ نفرند و یک شاخه آن‌ها سیاسی است و رهبرشان هم مولوی جلیل شه‌بخش است و فرمانده شاخه نظامی هم مالک است. پرسیدم: تصميم نهایی را چه کسی می‌گیرد؟ گفت: شورایی دارند که تصمیم نهایی را هر چه که باشد، می‌گیرند و به مالک ابلاغ می‌کنند و او اجرا می‌کند. به گفته او، مالک سخنگو هم بود، چون علاوه بر خوش سرو زبانی، به زبان‌های انگلیسی، فارسی، اردو و پشتوی افغانی هم مسلط بود. او همچنین گفت که مالک دوره کماندویی را به مدت ۲ سال نزد امریکایی‌ها در پاکستان فرا می گیرد. 🔸از او علت دست دادن مالک با دستکش را پرسیدم که گفت: چون یک سمی هست که به کف دست می‌مالند و وقتی با طرف دست می‌دهند آن سم جذب بدن می‌شود و بعد از یکی، دو ماه اثر می‌کند، آمریکایی‌ها به او آموزش داده‌اند که دست ندهد. 🔹سؤال کردم: پس چطور به خود فرد آسیبی نمی‌رساند که جواب داد: کرمی هست که به دست می‌مالند و مانع از نفوذ سم به دست خود فرد می‌شود. 🔸دوباره سؤال کردم مالک چرا با ما غذا نخورد؟ گفت: او از دست هیچ‌کس غذا نمی‌خورد و همیشه خودش غذایش را می‌پزد، چون به هیچ‌کس اطمینان ندارد. همیشه هم از آب معدنی استفاده می‌کند که آن را هم قبل از مصرف تست می‌کند، یعنی بطری را قبل از مصرف فشار می‌دهد تا مبادا با سوزن‌های بسیار ریزی که همین طوری به شکل عادی هیچ اثری روی بطری نمی‌گذارند، آب آلوده شده باشد. برای همین بطری را فشار می‌دهد تا نشتی‌هایی را که فقط در صورت فشار زیاد مشخص می‌شود...(انقلاب اسلامی ایران و گروه‌های تجزیه‌طلب، صص180-178) 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db