بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه88 /7
شما پنداشتید با آوردن این فراز که «…مرحوم شریعتی را در جهت تقویت حوزهها یکبار دیگر به مسلخ تاریخ ببرد»! به اصطلاح به یک کرشمه چند کار میکنید؛ تاریخ نگاری اینجانب را مغرضانه! و غیر مسئولانه! مینمایانید و دار و دسته شریعتی را نیز به سوی خود میکشانید! و به روحانیان نیز میباورانید که من امروز به ضرر جامعه روحانیت قلم میزنم! و موضع میگیرم! و بدین گونه بر هواداران خود میافزایید!
راستی جنابعالی از کجا میدانید که «سابقه ذهنی جامعه» نسبت به اینجانب چه میباشد؟ آیا جامعه از نظر جنابعالی، آقازادگان، نورچشمان و بادمجان دور قابچینهایی هستند که جنابعالی را در میان گرفتهاند!؟ اگر امروز جنابعالی از جامعه شناخت داشتید، بی تردید در رفتار، گفتار و کردار خود تجدیدنظر میکردید؛ دست کم درصد رأی جامعه را نسبت به خود میدانستید و به این روز نمینشستید.
در پی پیروزی انقلاب اسلامی آن روز که من به بررسی جریان شریعتی نشستم حوزهها در اوج قدرت و محبوبیت بود و سیل دانشجوی دختر و پسر برای تحصیل علوم اسلامی به حوزهها سرازیر بود و برای تقویت حوزهها نیازی نبود که کسی یا کسانی به مسلخ کشیده شوند. اگر بنا بود طبق اوضاع و شرایط حوزهها شریعتی به مسلخ کشیده شود، بایستی در جلد نخست کتاب نهضت امام خمینی که در دوران طاغوت تدوین شد، این کار صورت می گرفت که حوزهها و علما دوران غربت را می گذراندند و در میان بسیاری از مردم به زیر سؤال بودند؛ لیکن میبینیم که در آن کتاب از او تجلیل و ستایش شد و واپسگرایانی که در جامعه روحانی بودند سخت مورد نکوهش قرار گرفتند.
اینجانب در نگارش تاریخ هیچگاه چرخشی نداشته و آنچه را که آورده است بر پایه واقعیتهایی است که در جامعه روی داده و بنابر شواهد و مدارک و سندهای متقن و معتبری است که در دسترس قرار دارد. اگر من نیز همانند تحریفگران تاریخ واقعیتها را درز میگرفتم، مردم را در ناآگاهی نگاه میداشتم و نان را به نرخ روز میخوردم. در نجف اشرف در آن شرایطی که اندیشهها بر ضد شریعتی دور میزد، به او میتاختم و در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن روز که او در میان برخی از قشرهای جامعه، به ویژه برخی از اصحاب قدرت از جایگاه والایی برخوردار بود، به ستایش او مینشستم و تاریخی خنثی تحویل جامعه میدادم؛ بیتردید امروز از دید باندها، گروهها و جریانهایی که راهشان از ملت جداست، از جایگاه ویژهای برخوردار بودم، سری در سرها داشتم، از پشتیبانی مراکز قدرت برخوردار بودم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی به این روز نمیافتاد، کتابهای من در بازار بایکوت نمیشد و گمنام نمیماند. لیکن چون برخلاف مسیر آب شنا کردم، چهرهها، مهرهها، گروهها و جریانهایی که از یک ملت بیدار و هشیار میترسند، بر ضد اظهارات من موضع گرفتند و از هر شیوه و شگردی برای به زیر سؤال بردن نوشتههای من بهرهبرداری کردند ـ و میکنند ـ صد البته «بر دامن کبریاش ننشیند گرد»
شما ادعا کردهاید که اینجانب «در چرخش ۱۸۰درجهای شخصیتهای انقلاب و زبرالحدیدهای نهضت امام خمینی را به مذبحی میبرد که سلاخان دینستیز آن را برای استحاله انقلاب در بعضی از رسانههای مرموز بنا کردهاند»!! بیتردید از دید جنابعالی شخصیتهای انقلاب و «زبرالحدیدهای نهضت امام» جز شخص شما کسی نمیتواند باشد! و چون اینجانب به نقد از کار و کردار شما پرداخته است «زبرالحدیدها» را «به مذبحی میبرد که…»!! لیکن واقعیت این است که امروز سلاخان دینستیز «برای استحاله انقلاب» در خدمت جنابعالی قرار گرفتهاند و چشم به راهاند که کلمهای از دهان دُرَربار شما بیرون بیاید تا آن را با آب و تاب از آن «رسانههای مرموز»! که اشاره کردید پخش کنند و پوشش دهند و از اینکه گاهی سکوت میکنید و سخنان ضد انقلابپسند بر زبان نمی آورید، سخت آشفته و اندیشناک میشوند و آمار و ارقام میدهند که بله؛ «اکنون چند هفته است که «آیتالله هاشمی رفسنجانی» بر کرسی نماز جمعه ننشسته و در فشانی نکرده است»! آیا به نظر نمیرسد که جنابعالی با اشاره به «رسانههای مرموز» به اصطلاح معروف پیشدستی میکنید و با این شگرد میخواهید حمایت رسانه های بیگانه را از خودتان از دیدها و ذهنها بپوشانید!؟
متن کامل نامه در پایگاه رسمی بنیاد تاریخپژوهی
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e5