♨️ خاطرات همسر امام، به قلم خودش (3)
💎 خوابهای بیدار کننده
🔸... خواستگاری ده ماه طول کشید. من در این مدت خوابهای بسیار دیدم که به شرح سه خواب میپردازم ... خواب دیدم در خانهای کوچک اتاقی است که سه مرد در آن نشستهاند و روبروی ان نیز اتاقی که من و یک زن کامل که چادر مخصوصی داشت در آن بودیم... زن کامل... به سوالهای من که از پشت شیشه اتاقمان مشغول نگاه کردن به مردها، در اتاق روبرو بودم، جواب میداد. پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟ گفتند« روبرویی پیغمبر (ص) است که عمامه مشکی دارد، در کنارش امیرالمومنین (ع) که شال سبز بر سر بسته است و طرف دیگر امام حسین (ع) که او هم عمامه مشکی دارد. من شدیداً خوشحال شدم و با همان حال پرسیدم پس اینان پیغمبر و امامان من هستند؟ با تلخی گفت؟ «تو که اینان را قبول نداری»! در حالی که مشت بر سینهام میزدم با تشر پاسخ دادم : چه میگویی؟ آنان را شدیداً دوست دارم و خود را از امت آنان میدانم و هرچه گفتهاند گوش دادهام و به هرچه بگویند گوش میدهم. در همان حال از خواب بیدار شدم... صبح آن شب خواب را تعریف کردم. خانم مخصوص گفت: دختر جان از قسمت نمیتوان بگریزی، سید روحالله سیدی است واقعی و آدم با حقیقتی است و مخالفت همه ما باعث شده است تا آنها را در خواب ببینی و واسطه شوند که قبول کنی. آنان بهوسیله آن زن کامل توانستهاند به تو بفهمانند که دوری از سید روح الله دوری از آنان است و اضافه کرد که من تصمیم گرفتهام دیگر حرفی در مخالفت نزنم....
🔻خواب دیگر... دیدم مرد عربی دهانه شتر را در مقابل منزلمان گرفته است، من از منزلمان بیرون آمده و بر شتر - که به حال نشسته بود – سوار شدم و آن مرد عرب شتر را بلند کرد و حرکت کردیم در حالی که افسار شتر دست مرد عرب بود. همه فامیل: مادر، مادربزرگ، عمه، خاله و بقیه همه مرا بدرقه کردند...
🔹 خواب سوم: ... حضرت زهرا را خواب دیدم که امام حسین (ع) را به دستم داد و بسیار با مهربانی با من برخورد کرد و کاسهای از شربت برایم آورد که مادر بزرگم در تعبیر این خواب نیز باز گفت: عروس زهرا شدی ...
📚زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام ) ص 39-42
👈🏻 ادامه دارد...
🇮🇷
@iranemoaser
🔸🔸🔸
www.Bonyadtarikhbook.ir
🔹🔹🔹
@Bonyadtarikh
بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.