هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 798) قسمت ۳ 🌸 ميهمانی 🌸 🌿 ... گفت: او محجوب نیست از شما لکن اعمال بد شماست که او را پوشانیده است. برخیز به منزل خود برو، آماده باش. وقتی که ستاره جوزا غروب و ستاره‌های آسمان درخشان شد من در انتظار تو، میان رکن و مقام ایستاده ام. ابن مهزیار می‌گوید: با این سخن روحم آرام شد و یقين کردم که خدای تعالی به من تفضّل فرموده است؛ لذا به منزل رفته و منتظر وعده ملاقات بودم تا آنکه وقت معیّن رسید. از منزل خارج و بر حیوان خود سوار شدم. ناگاه متوجه شدم آن شخص مرا صدا می‌زند: یا ابالحسن بیا. به طرف او رفتم. سلام کرد و گفت: ای برادر روانه شو. و خودش به راه افتاد. در مسیر، گاهی بیابان را طیّ می‌کرد و گاه از کوه بالا می‌رفت. بالاخره به کوه طائف رسیدیم. در آنجا گفت: یا ابالحسن پیاده شو نماز شب بخوانیم. پیاده شدیم و نماز شب و بعد هم نماز صبح را خواندیم. باز گفت: روانه شو ای برادر. دوباره بالا رفتیم. در آن طرف، بیابانی پهناور دیده می‌شد. چشم گشودم و خیمه ای از مو دیدم که غرق نور است و نور آن تلألویی داشت. آن مرد به من گفت: نگاه کن چه می‌بینی؟ گفتم: خیمه ای از مو که نورش تمام آسمان و صحرا را روشن کرده است. گفت: منتهای تمام آرزوها در آن خیمه است. چشم تو روشن باد. وقتی از گردنه خارج شدیم، گفت پیاده شو که اینجا هر چموشی رام می‌شود از مرکب پیاده شدیم. گفت: مهار حیوان را رها کن گفتم: آن را به چه کسی بسپارم؟ گفت: اینجا حرمی است که داخل آن نمی شود مگر ولیّ خدا. مهار حیوان را رها کردیم و روانه شدیم، تا نزدیک خیمه نورانی رسیدیم گفت: توقف کن تا اجازه بگیرم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان شانزدهم - میهمانی - ص ۷۴ و ۷۵ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖