🔺داغ یاران!
⚡️بعد از جنگ علی با برادرش مغازه کابینت سازی زدند. کار و بارشان خوب بود. در آمد خوبی هم داشت ، بی درد سر. اما ول کرد و رفت منطقه.
💢زن و بچه را هم با خودش برد. با حقوق ناچیز. توی آن گرما بدون هیچ امکاناتی. آن هم با ان بچه مریض.
🌀بهش گفتم” چرا با این وضعیت جسمی و بچه مریض آمدی تفحص؟”
🌱گفت” یک وقتی به دستور فرمانده مجبور بودم عقب نشینی کنم و رفقایم را جا بگذارم. اما الان دست خودم است. می خواهم هم سنگرهایم را به خانواده های شان برسانم.
#شهید_علی_محمود_وند
#تفحص_پیکر_شهدا
📚کتاب یادگاران، جلد ۳۰، کتاب علی محمود وند؛ خاطره شماره ۲۵ و ۲۳.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷
@boreshha🇵🇸
🌍
http://www.boreshha.ir