▫️برش اول:
🔰رضا خمر؛ همکار شهید:
🔹اگر پولی برای کمک به دیگران میداد، طوری بود که فرد مقابل ناراحت نشود.
🔸در مسیر رفتن به مأموریت پیرمرد نابینایی پنج شیشه عسل کنار جاده گذاشته بود و میفروخت. آقای شوشتری گفت: «برو ببین عسلهایش چطور است؟»
▪️ سری به عسلها زدم و گفتم: «عسل مرغوبی نیست».
▫️حاجآقا پرسید: «شیشهای چند میدهد؟». گفتم: «پنج هزار تومان».
🌀خودشان پیاده شدند و هر پنج شیشه عسل رو برداشتند قیمت آنها بیست و پنج هزار تومان میشد؛ ولی حاجآقا به پیرمرد صدهزار تومان داد.
⚡️ پیرمرد گفت: «آقا! این پول زیاده». ایشان هم جواب دادند: «این هدیهای از طرف من برای توست».
🔺
برش دوم👇
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷
@boreshha🇵🇸
🌍
http://www.boreshha.ir